۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

نماز جمعه تهران در میان گاز اشک آور، باتوم برقی تهدید و ارعاب

از دیشب همش تو این فکر بودم که از کجا، چطوری و با چه ترتیبی برم به نماز جمعه این هفته تهران به امامت آقای رفسنجانی. راستش آخرین نماز جمعه ای که رفته بودم مربوط به اویل انقلاب بود که با پدرم رفتم و امام جمع اش هم آیت الله طالقانی بود. (یادش خیر)
ساعت حدود 12.30 از مترو خ انقلاب پیاد شدم که برم به صف نماز گزاران. خیلی شلوغ بود همه و همه بودند. خیل عزیم مردم و نیروهای گارد و پلیس ضد شورش...
به حدود خ 16 آذر که رسیدم دیدم مردم نمیتونند جلوتر برند. متوجه شدم که راهها رو بستند و قصد ممانعت از برگزاری نماز رو دارند و یا اینکه نمیخواند مردم بیشتری بتونند به خیل عظیم بقیه افرادی که اونجارفته بودند بپیوندند. بالاخره همونجا متوقف شدم. ولی یکهو صدای شلیک گاز اشک آور شنیده شد و یورش پلیس ضد شورش به مردم بی دفاعی که گوشه خیابون ایستاده بودند...
به زن مرد و پیر و جوون رحم نمیکردند. خود من هم ار باطوم های پلیس در امون نموندم و از سه ناحیه هدف اصابت قرار گرفتم. شانس آوردم خانم مسنی جلوی پلیس ها سد ایجاد کرد و کمک کرد تا بتونم خودم رو نجات بدم و به ایستگاه مترو برگردم.
تو ایستگاه مترو انقلاب شاهد بودم بچه 10 ساله ای روی دست مادرش بود که به نحو بیرحمانه ای بهش حمله شده بود و خون از سر و دماغش جاری شده بود.


خدایا انتقام من و بقیه رو از خامنه ای و مسببین بگیر
آمین

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

کشته شدن جوانی نوزده ساله در راهپیمایی 25 خرداد

طبق آخرين خبرهای موثق دريافتی سهراب اعرابی، که خبر کشته شدن او ديروز به خانواده وی ابلاغ گرديد، پس از پايان راهپيمايی ميليونی و مسالمت‌آميز مردم تهران در شامگاه روز ۲۵ خرداد توسط تيراندازی يک عضو بسيج از پشت بام پايگاه گردان ۱۱۷ عاشورا، ناحيه مقاومت بسيج ويژه قدس، در تقاطع خيابان آزادی و خيابان جناح - که فيلم آن همان شب به شکل وسيعی در سايت های اينترنتی منتشر گرديد - به قتل رسيده است.گلوله شليک شده به سوی سهراب، درست به زير قلب او اصابت کرده است.


انتقال وی به بيمارستان و تلاش برای زنده نگه داشتن او به نتيجه ای نرسيد و در نهايت اين جوان ۱۹ ساله، جان خود را از دست داد.آثار شکنجه بر پيکر سهراب ديده نشده است و تنها بر سينه او اثر ديسک های شوک آور برای زنده نگاه داشتن وی ديده می شود.گفته می شود مامورين بر اساس ظاهر سهراب، سن وی را بيش از ۱۹ سال تشخيص داده بودند

خانواده سهراب، به ويژه مادر او، از روز ۲۵ خرداد تا روز گذشته برای يافتن وی به همه ارگان ها و مکان هايی که فکر می شد مراجعه نمودند اما هيچ پاسخی دريافت نکردند. حتی يک بار به اشتباه خبر رسيد که سهراب را در زندان اوين ديده اند. اين خبر دلگرمی ای برای خانواده وی بود که حداقل سهراب زنده است؛ تا اين که روز گذشته، شنبه ۲۰ تيرماه، از سوی مامورين مجموعه عکس هايی از کشته شدگان وقايع اخير را به خانواده سهراب نشان دادند که خانواده اعرابی ناباورانه تصوير سهراب در ميان ديگر تصاوير را تشخيص دادند. اين که بقيه تصاوير متعلق به چه کسانی بود و در چه تاريخی کشته شده بودند مشخص نيست، اما آن چه روشن است تعداد زياد کشته شدگان است که هنوز هويت آنان مجهول مانده است.


فيلم جستجوی مادر سهراب اعرابی در مقابل زندان اوين به دنبال فرزندش
http://www.youtube.com/watch?v=IFLsevzYnQo


سهراب اعرابی، هم در فعاليت های انتخاباتی اين دوره فعال بود و هم در تظاهرات اعتراضی ۲۵ خرداد فعالانه شرکت کرد. وی که سال آخر دبيرستان را می گذراند برای امتحان کنکور آماده می شد و خانواده وی در زمان بی خبری نگران از دست دادن امتحانات کنکور سهراب بودند.

۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

اعتراض سازمان مجاهدین به بازداشت فعالان سیاسی

شنبه, ۲۰ تیر ۱۱:۰۲ قبل از ظهر
سازمان مجاهدین انقلاب با صدور جدیدترین بیانیه خود نسبت به ادامه بازداشت فعالان سیاسی و سایر دستگیرشدگان اخیر اعتراض کرد.

بسم الله الرحمن الرحیم
اکنون بیش از سه‌هفته است که از اجرای کودتای از پیش طراحی شده علیه آرای ملت به میرحسین موسوی می‌گذرد. در این مدت، کودتایی که در آغاز گمان می‌رفت کودتایی مخملی است، به خون ریخته شده ده‌ها تن از شهیدان، جوانان، زنان و مردان ایران بر سنگفرش خیابان‌ها رنگین شد و هزاران مجروح و صدها زندانی بر جای گذاشت. اقتدارگرایان پاسخ مردم آزادیخواه ایران را که با رأی انتخاباتی خویش به نامزدهای اصلاح‌طلب، به حاکمیت اقتدارگرایان استبدادطلب نه گفته بودند، با خشونت پاسخ گفتند

اکنون ما نه با یک تقلب سازمان یافته و مهندسی شد گسترده و رسوا، که با کودتایی تمام عیار مواجهیم. قطع خطوط ارتباطی و متوقف ساختن گردش غیردولتی اطلاعات، حاکمیت علنی و کامل سانسور بر همه رسانه‌های مکتوب، دیداری و شنیداری، ایجاد وضعیت فوق‌العاده و برقراری نوعی حکومت نظامی اعلام نشده در تهران و دیگر شهرهای کشور، به صحنه آوردن نمایش‌های کهنه و تاریخ مصرف گذشته اعتراف‌گیری و اجرای شوهای تلویزیونی و بالاخره هجوم به اجتماعات و حتی جلسات اساتید دانشگاه در محیط‌های در بسته و بازداشت‌های وسیع و غیرقانونی مردم از همه قشرها و طبقات اجتماعی معترض به تقلب در میان طرفداران نامزدهای اصلاح‌طلب و از جمله دستگیری و به زندان انداختن شخصیت‌های سیاسی و حزبی، دانشجویان و استادان، روزنامه‌نگاران، حقوقدانان، هنرمندان، فعالان حقوق بشر و زنان، تنها به جرم حمایت از آقایان موسوی و کروبی و استفاده از حق مسلم و قانونی خود در اعتراض مسالمت‌آمیز، قانونی و مدنی نسبت به سرقت آرای انتخاباتی ملت
اینک پس از گذشت نیمه پنهان کودتای ضد انتخاباتی در ایام پیش از 22 خرداد، نیمه آشکار آن‌را پس از 22 خرداد تجربه می‌کنیم. نیمه آشکاری که سرشت خشونت‌آمیز خود را بویژه از روز شنبه 30 خرداد به نمایش گذاشته است
اگر آن‌چه در 22 خرداد رخ داد به راستی انتخاباتی آزاد و دموکراتیک و منصفانه بود، دیگر چه نیازی به سرکوب و بگیر و ببند داشت؟ چه نیازی به خشونت علیه مردمی که آرام و در سکوت از حق قانونی اعتراض به نتایج رسوای انتخابات استفاده می‌کردند؟ چه نیازی به آتش گشودن بر روی مردم و حمله نیروهای نظامی و لباس شخصی‌ها به اموال عمومی و انتساب آن به مردمی که شعور، فرهنگ و مدنیت آنان در راهپیمایی‌های چند میلیونی آرام و مسالمت‌آمیز، جهانیان را شگفت‌زده کرد؟ چه نیازی به گماردن مأمورین سانسور در چاپخانه‌ها، قطع تلفن‌های همراه و پیام کوتاه؟ و و و. کدام کاندیدای پیروز در یک رقابت انتخاباتی آزاد، سالم و منصفانه را سراغ دارید که از فردای پیروزی، ماشین سرکوب خود را علیه مردم و نامزدهای رقیب و حامیان آن‌ها بکار اندازد؟ اعتراضات قانونی مردم را به خاک و خون کشد، مطبوعات مستقل را محدود کند و احزاب قانونی مخالف را تهدید و با هجوم وحشیانه شبانه به منازل رهبران و شخصیت‌های حزبی و سیاسی رقیب، آنان را بر خلاف ابتدایی‌ترین حقوق انسانی و شهروندی و علی‌رغم مسلم‌ترین قوانین اساسی و عادی دستگیر و روانه زندان‌های نامعلوم و سلول‌های انفرادی کند؟
تنها کودتاچیان هستند که به هنگام کودتا خود را از رعایت بدیهی‌ترین حقوق مردم و صریح‌ترین اصول و مواد قانونی بی‌نیاز می‌بینند. گروهی که با ادعای قانون‌گرایی، معترضان به تقلّب انتخاباتی را متهم به نادیده گرفتن قانون می‌کند، اکنون خود به عنوان بزرگ‌ترین و گستاخ‌ترین قانون‌شکن، با اتکاء به زور و زندان و سرکوب، عملاً همه قوانین اساسی و عادی را در زمینه حقوق بشری، شهروندی و سیاسی حامیان نامزدهای اصلاح‌طلب لگدمال ساخته و به اثبات رسانده است که کاندیدای اقتدارگرایان، نه تنها برای شکست نامزد رقیب و چنگ‌اندازی نامشروع و غیرقانونی بر قدرت، از همه حمایت‌های نهادی، سیاسی، مالی، رسانه‌ای و نرم‌افزاری غیرقانونی برخوردار بوده است بلکه از این امکان نیز بهره‌مند است که احزاب و شخصیت‌های حامی رقبای انتخاباتی خود را بدون اعتناء به اصول مصرّح قانون اساسی و مواد قوانین عادی به زندان بیفکند و تحت انواع فشارها قرار دهد
نگاهی به شخصیت‌های بازداشت‌شده و زندانی که همگی از حامیان نامزدهای اصلاح‌طلب هستند به خوبی حکایت از طرز تفکر و عملکرد اقتدارگرایان را برملا می‌سازد. شخصیت‌هایی که یا از رهبران و اعضای احزاب و سازمان‌های قانونی شناخته شده هستند و یا به گروه‌های اجتماعی، علمی، هنری، دانشجویی و مطبوعاتی اصلاح‌طلب تعلق دارند. برخی از آنان نمونه‌وار عبارتند از
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران: بهزاد نبوی، مصطفی تاج‌زاده، صادق نوروزی، فیض‌الله عرب‌سرخی، جواد امام، مجید نیری و تعداد دیگری که طی روزهای اخیر با اخذ وثیقه و... آزاد شده‌اند
جبهه مشارکت ایران اسلامی: محسن میردامادی، سعید حجاریان، عبدالله رمضان‌زاده، محسن صفایی‌فراهانی، داوود سلیمانی، سعید شیرکوند، علی تاجرنیا
حزب کارگزاران سازندگی: محمد عطریانفر، هدایت‌الله آقایی، جهانبخش خانجانی
ستادهای حامی میرحسین موسوی: محسن امین‌زاده، محمدرضا جلایی‌پور، شهاب طباطبایی، سمیه توحیدلو
حامیان آقای کروبی: محمدعلی ابطحی، احمد زیدآبادی، عبدالله مومنی، محمد قوچانی، عیسی سحرخیز
نهضت آزادی: محمد توسلی، عماد به‌آور، محمدباقر علوی
حقوقدانان: کامبیز نوروزی، عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه
و شماری نامعلوم از دانشجویان، استادان، هنرمندان، روزنامه نگاران، زنان و غیره
بسیاری از بازداشت‌شدگان زندانی، شخصیت‌های شناخته شده و با سابقه در انقلاب و جمهوری اسلامی هستند
بهزاد نبوی عضو شورای مرکزی و سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، نامی آشنا برای همه مبارزان راه آزادی، استقلال و عدالت در شکنجه‌گاه‌ها و زندان‌های رژیم استبدادی پیش از انقلاب و یکی از کادرها و مدیران برجسته جمهوری اسلامی پس از انقلاب است. کینه اقتدارگرایان و راست‌گرایان افراطی از او به نخستین سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی باز می‌گردد. آنان در طول سی سال گذشته کوشیده‌اند تا با طرح توطئه‌های گوناگون و انتساب اتهاماتی رنگارنگ به او و پرونده‌سازی‌های متعدد برای وی از جمله در ماجرای بیانیه‌الجزایر، انفجار نخست‌وزیری، پتروپارس و... خود را از شّر شخصیت آزاده و مستقل و زبان صریح و حق گوی او خلاص کنند امّا هر بار تیرهای زهرآگین آنان کمانه کرد و بر پیشانی توطئه‌گران پرونده‌ساز نشست. اینک او را تنها به جرم همراهی با مردم و حمایت از میرحسین موسوی و فعالیت خالصانه برای پیروزی دموکراتیک کاندیدای منتخب مردم به بند کشیده‌اند. بدون تردید این بار نیز هرگونه پرونده سازی و طرح اتهاماتی واهی علیه وی حاصلی جز رسوایی بیش‌تر و شکست برای قدرت‌طلبان نخواهد داشت. پنجاه سال مبارزه پیگیر، صادقانه و شجاعانه مهندس نبوی در راه آزادی و استقلال ملت و پیروزی انقلاب و استقرار و حفظ جمهوری اسلامی در راستای اصول و آرمان های اصیل اسلامی و خط ضد استبدادی- استعماری- استثماری امام خمینی، در پرونده نبوی ثبت شده است
به بند کشیدن سعید حجاریان، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت از وجه دیگری عمق بی رحمی اقتدارگرایان را آشکار می‌سازد. سعید، جانباز اصلاحات و قربانی ترور و خشونت اقتدارگرایان، اینک بر روی ویلچر و در حالی‌که به راحتی قادر به تکلم نبوده و برای انجام ساده‌ترین کارهای شخصی مانند حرکت کردن و غذاخوردن، نیازمند پرستار است، در سلول انفرادی به سر می‌برد و وضعیتی خطرناک و بحرانی دارد
مصطفی تاج‌زاده اصلاح‌طلبی است پیگیر که اردوگاه استبداد از دوران اصلاحات به خاطر پایمردی وی بر حقوق ملت در مقام معاونت وزارت کشور کینه او را به دل گرفته است. کینه‌ای که در اثر مجادلات روشنگر و مقالات افشاگر او بویژه طی چهار سال اخیر، عمیق‌تر و سیاه‌تر شده است
اینان تنها نمونه‌ای از ده‌ها شخصیت اصلاح‌طلب و آزادی‌خواهی هستند که اکنون توسط اقتدارگرایان زندانی شده‌اند. اقتدارگرایان به خوبی می‌دانند که اینک اکثریت ملت در مقابل آنان قرار گرفته است و از آن‌جا که علی‌رغم سرکوب انجام شده، نمی توان همه مردم را روانه زندان کرد، نمایندگان شجاع و فرزندان صادق آنان را به قصد انتقام‌گیری از اکثریتی که به نامزدهای اصلاح‌طلب رأی داده‌اند و به منظور مخدوش کردن جنبش سبز و مدنی ضد استبدادی ملت در زنجیر کرده است. متأسفانه جریان ضدانتخاباتی موجود نه تنها استقلال همه احزاب، مطبوعات و رسانه‌ها، مراجع روحانی و شخصیت‌های دینی و سیاسی را هدف گرفته است بلکه حتی حداقل اختیار و استقلال قوه قضائیه را نیز سلب کرده است، به طوری‌که رییس قوة قضائیه و دادستان کل کشور از بازداشت‌های خودسرانه و دستگیری‌های ضدقانونی گسترده اخیر ظاهراً اظهار بی‌خبری کرده و صریحاً خود را بی‌اختیار می‌خوانند، هر چند چنان عذری نمی‌تواند رافع مسئولیت‌های آنان در پیشگاه خدا و مردم باشد، زیرا حداقل امکانی که آنان برای عمل به وظیفه وجدانی، قانونی و شرعی خود دارند، استعفای از مناصب مذکور و برچیدن دامن خود از آلوده شدن به ستمی است که بر ملت می‌رود
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ضمن تقبیح این همه قانون‌شکنی، ظلم و تعدی علیه مردم و فرزندان آنان و ضمن محکوم کردن تمامی بازداشت‌های غیرقانونی و نقض ابتدایی‌ترین حقوق قانونی زندانیان، که پس از گذشت هفته‌ها، نه تنها از حق دیدار و تعیین وکیل محروم مانده‌اند، بلکه بعضاً حتی خانواده‌های آنان نیز کوچک‌ترین اطلاعی از حال و وضعیت آنان ندارند، دستگاه‌های امنیتی و نظامی حاکم و شخص آقای احمدی‌نژاد را مسئول حفظ سلامتی و جان آنان می‌داند و خواهان آزادی فوری و بی‌قید شرط همه بازداشت‌شدگان و زندانیان سیاسی و انتخاباتی است
وسیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
20/4/88

نامه محسن کدیور به منتظری و پاسخ آیت الله

متن سوالات محسن کدیور

بسم اللّه الرحمن الرحيم

محضر مبارك فقيه متأله، علامه مجاهد، شيخنا الاستاد، آيت‏اللّه العظمى منتظرى دام‏ظله

سلام عليكم
ميلاد مسعود مولاى متقيان، امام مظلومان، اسوه عدالت‏جويان و سرور آزادى‏خواهان على‏بن ابى‏طالب(عليه الاف التحيةوالسلام) را به آن عالم ربانى تبريك و تهنيت عرض مى‏كنم. اين عيد سعيد را در شرايطى برگزار مى‏كنيم كه دهها پيرو آن امام همام‏در اعتراض مسالمت‏آميز به حق‏كشى‏هاى حكومت ايران، شهيد و صدها نفر مجروح و هزاران نفر بازداشت و زندانى شده‏اند. تأسف‏بار آن‏كه اين همه تجاوز به حقوق مشروع مردم به نام اسلام و تشيّع صورت گرفته است. سوگوارانه از نام سبز على(ع) خرج مى‏كنندو به راه سياه معاويه مى‏روند.

از محضر شما آموخته‏ام كه اشاعه معارف قرآنى، تعاليم نبوى و احكام اهل بيت بهترين راهكار مبارزه با ظلم و جور در هرشرايطى است. اينك به مقتضاى حال و براى روشن نگاه داشتن كورسوى <اميد> در دلهاى پاك نسل جوانى كه از متوليان رسمى به نام‏اسلام قساوت ديده، به نام تشيّع خرافات شنيده، و روح و روانشان از اين همه دروغ و ريا و خيانت در امانت زخمى و خسته است،به در خانه‏اى آمده است كه خانه اميد ملت مظلوم ايران است و ياد مجاهدت‏ها و دفاع جانانه شما از حقوق به تاراج رفته ملت -به‏ويژه در 13 رجب سال 1376 و بيش از پنج سال حبس خانگى متعاقب آن - هرگز از حافظه تاريخيش محو نمى‏شود. بر اين شاگردكوچك خود منّت بگذاريد و با پاسخ به اين پرسشهاى شرعى در اين ظلمت‏كده روزنى به نور بگشاييد. اين پرسشها، پرسشهاى مردم‏رشيد و مظلوم ايران از پيشوايان دينى‏شان است.

از اين‏كه با صرف وقت گران‏بهاى خود - علاوه بر اين‏كه به شكوفايى فقه <عدالت محور> اهل بيت(ع) يارى كرده از سقوط آن درورطه فقه اشعرى < امنيت محور > توجيه‏گر ظلم ممانعت مى‏كنيد - براى مؤمنان تشنه حق در اين شرايط خطير ارائه طريق مى‏فرماييد،صميمانه سپاسگزارم. اميدوارم اين شاگرد كوچكتان را در اين كنج غربت از دعاى خير فراموش نفرماييد.

عزّت عالى مستدام باد

محسن كديور
14 تير 1388

سوالات مطرح شده
  1. تصدّى مناصبى كه بر اساس قانون لازم‏الرّعايه - شرط ضمن عقد خدمت كليه متصديان خدمات عمومى - مشروطبه شرايطى الزامى از قبيل عدالت، امانتدارى، تدبير و برخوردارى از رأى اكثريت مردم است، پس از سقوط شرايط و احرازمكرّر صفات متضادّ به نحو شياع و در حد اطمينان قريب به يقين، چه حكمى دارد؟
  2. وظيفه شرعى مردم در قبال چنين متصديانى - كه عليرغم امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر مكرّر ناصحان و مشفقان براعمال خلاف شرع خود اصرار دارند - چيست؟
  3. آيا ارتكاب معاصى كبيره ذيل و اصرار بر آنها به سلب < ملكه عدالت > و تحقق < ملكه جور > منجر مى‏شود يا خير؟
    الف- آمريّت و تسبيب در قتل نفوس محترمه؟

ب - آمريّت و تسبيب اقوى از مباشرت در ارعاب و اخافه مسلحانه و ضرب و جرح مردم بيگناه در شوارع.
ج - ممانعت قهرآمز از اقامه فريضه امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر و نصيحت به ائمه مسلمين از طريق انسداد كليه مجارى‏عقلانى و مشروع اعتراض مسالمت‏آميز.
د - سلب آزادى و حبس آمران بالمعروف و ناهيان عن‏المنكر و ناصحان و اعمال فشار براى گرفتن اقرار بر امور خلاف‏واقع از آنها.
ه - ممانعت از اطلاع‏رسانى و سانسور اخبار كه مقدمه واجب انجام فريضه امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر و نصيحت به ائمه‏مسلمين است.
و - افترا به معترضان خواهان اجراى عدالت مبنى بر اين‏كه < هر كه با متصديان امور مخالف است مزدور اجنبى و جاسوس‏خارجى است>
ز - كذب و شهادت دروغ و گزارشهاى خلاف واقع در امور مرتبط با حق‏الناس.
ح خيانت در امانت ملى.
ط - استبداد به رأى و بى اعتناى به نصيحت ناصحان و تذكر عالمان.
ى - ممانعت از تصرّف مالكان شرعى در مِلك مُشاع سرنوشت ملى.
ك - وهن اسلام و شَين مذهب از طريق ارائه چهره‏اى بسيار خشن، غيرمعقول، متجاوز، خرافى و استبدادى از اسلام و تشيّع‏در جهان.

4. آيا تمسك به جملاتى از قبيل < حفظ نظام از اوجب واجبات است > مجوّز تجاوز به حقوق مشروع مردم و زيرپانهادن بسيارى از ضوابط اخلاقى و محكمات شرعى از قبيل صداقت و امانتدارى است؟ آيا به بهانه حفظ < مصلحت نظام > مى‏توان از اجراى اصل اصيل < عدالت > - كه صفت مميّز فقه سياسى تشيّع در طول تاريخ بوده است - صرف‏نظر كرد؟ اگر برخى‏متصديان، مصلحت نظام را با مصلحت شخصى خود اشتباه گرفته باشند و بر تشخيص خطاى خود اصرار كنند، وظيفه شرعى‏مؤمنان چيست؟

5. امارات شرعى < ولايتِ جائر > چيست و علماى اعلام ( اعلى اللّه كلمتهم ) و نيز مكلفان در قبال بروز آن چه‏وظيفه‏اى دارند؟

متن پاسخ آیت الله العظمی مطهری به مسائل مطرح شده

بسم اللّه الرحمن الرحيم

وسيعلم الذين ظلموا اىّ منقلب ينقلبون

جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاى دكتر محسن كديور دامت بركاته

پس از سلام و تحيّت و تبريك متقابل. پاسخ تفصيلى سؤالات جنابعالى فرصت بيشترى مى‏طلبد، ولى اجمالاً به پاسخ‏هايى اشاره‏مى‏شود

جوابها

  1. از بين رفتن هريك از شرايط مذكور در سؤال كه شرعاً و عقلاً در صحت و مشروعيت اصل توليت و تصدى امور عامه‏جامعه دخيل است خود به خود و بدون حاجت به عزل، موجب سقوط قهرى ولايت و تصدى امر اجتماعى و عدم نفوذ احكام‏صادره از سوى آن متولى و متصدى مى‏گردد، و اما شرايطى غير از آن شرايط كه شرعاً و عقلاً در صحت و مشروعيت اصل توليت وتصدى آن امور معتبر نيست ولى طرفين يعنى متولى و متصدى و مردمى كه او متولى و متصدى كار آنها گرديده بر آن ميثاق بسته وتعهد نموده‏اند تخلف از اين‏گونه شرايط موجب خيار تخلف شرط شده و مردم مى‏توانند متصدى و متولّى را به‏واسطه تخلف از شرطاز منصبش عزل نمايند. ولى سقوط عدالت، امانتدارى يا برخوردارى از رأى اكثريت و تأييد مستمر از ناحيه آنان كه از شروطمشروعيت توليت و زمامدارى است موجب مى‏شود كه پس از سقوط آنها، اصولى مانند حمل بر صحت و اصالت برائت درباره‏كارهاى متصدى در امور جامعه كه فاقد شرط گرديده جارى نشود، بلكه وى بايد براى اثبات عدم تخلف از شرع و قانون و احقاق‏حقوق مردم و بقاء بيعت اكثريت مردم با او، بيّنه‏اى معتبر و دليلى معقول براى مردم بياورد و آنان را راضى كند. و در موارد اختلاف‏در پيشگاه داورى آزاد، عادل و بى‏طرف و كاملاً مستقل از حاكميت ادعاى خود را به اثبات رساند. و داورى هر نهادى كه زير نفوذ ياوابسته به او باشد شرعاً و عقلاً حجت نمى‏باشد.
  2. همانگونه كه گفته شد متصديانى كه شرعاً و عقلاً توليت و تصدى امر اجتماعى را از دست داده‏اند خود به خود از مقام خودمعزولند و تصدى آنان هيچگونه مشروعيتى ندارد و چنانچه به زور يا فريب و تقلب بر آن منصب بمانند مردم بايد عدم مشروعيت ومقبوليت آنها را در نزد خود و بركنارى آنان از آن منصب را با رعايت مراتب امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر و حفظ ترتيب < الاسهل‏فالاسهل والانفع فالانفع > و انتخاب مفيدترين و كم هزينه‏ترين راه ممكن ابراز داشته و بخواهند.بديهى است كه اين وظيفه‏اى همگانى‏مى‏باشد كه هر كس را اعم از خواص و عوام جامعه به اندازه آگاهى و توانايى كه دارد فرامى‏خواند و كسى نمى‏تواند به بهانه‏اى ازعمل به آن شانه خالى كند و خواص جامعه كه از همه به شرع و قانون آگاهتر و تواناترند و از نفوذ كلمه و اعتبار بيشترى برخوردارندمسئوليتى خطيرتر دارند و بايد با اتحاد و همفكرى و ايجاد احزاب و تشكيلات و تجمعات خصوصى و عمومى به ديگران‏اطلاع‏رسانى كرده و راه چاره را به آنها بنمايانند. مولى اميرالمؤمنين(ع) در وصيّت آخرشان فرمودند: < لا تتركوا الامر بالمعروف‏والنهى عن المنكر فيولّى عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم > ( نهج‏البلاغه نامه 47) حاكميّت و تسلط اشرار نتيجه طبيعى ترك‏امربه‏معروف و نهى‏از منكر است، زيرا آنان از فرصت‏ها سوء استفاده مى‏كنند.
  3. ارتكاب همه معاصى نامبرده يا اصرار بر برخى از آنها از بارزترين و گوياترين شواهد فقدان ملكه عدالت و از مصاديق‏آشكار ظلم و بى‏عدالتى است. به‏راستى اگر اين‏گونه معاصى موجب فسق و خروج آشكار از عدالت در نگاه عموم نباشد پس چه‏معصيتى است كه انجام آن گواه ستم و بى‏عدالتى در انظار همگان است؟! و روشن است كه هرگونه معصيتى به‏ويژه چنان معاصى‏نامبرده در صورتى كه در قالب دين، عدالت، قانون انجام گيرد مفسده‏اى افزون دارد و بيشتر موجب خروج از عدالت شده و داراى‏مجازات دنيوى و اخروى شديدترى خواهد بود، زيرا اين‏گونه ارتكاب معصيت علاوه بر مفسده خود معصيت مفسده فريبكارى ومفسده تخريب چهره دين، عدالت و قانون را نيز دربر دارد.
    و در مواردى كه كارهايى به نظر متصديان حاكميت، عادلانه و مشروع و به نظر عده زيادى از مردم، نامشروع و مصداق فسق وظلم و تضييع حقوق مى‏باشد، بايد نظر و قضاوت داوران عادل و بى‏طرف و مرضىّ‏الطرفين ملاك قرار
  4. حفظ نظام به خودى خود نه موضوعيت دارد و نه وجوب آن وجوب نفسى مى‏باشد؛ به‏ويژه اگر مقصود از »نظام« شخص‏باشد. نظامى كه گفته مى‏شود: »حفظ آن از اوجب واجبات است« نظامى است كه طريق و مقدمه و بر پا كننده عدل و اجراء فرائض‏شرعى و مقبولات عقلى باشد و وجوب حفظ آن هم تنها وجوب مقدمى خواهد بود. بنابراين با توجه به اين نكته، تمسك به جمله»حفظ نظام از اوجب واجبات است« به هدف توجيه و صحه‏گذارى بر امور متصديان و كارگزاران و عدالت‏نمايى كار آنان براى‏ديگران در حقيقت تمسك به عام در شبهه مصداقيه و ميان دعوا نرخ تعيين كردن و تنها به قاضى رفتن است؛ كه اگر چنين تمسكى ازروى ناآگاهى باشد بايد طبق مراتب امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر با آن معامله نمود. از طرف ديگر بديهى است كه با كارهاى ظالمانه وخلاف اسلام نمى‏توان نظام اسلامى را حفظ يا تقويت نمود، زيرا اصل نياز به نظام براى اجراى عدالت و حفظ حقوق، و در يك كلمه‏اجراى احكام اسلامى است؛ پس چگونه متصور است با ظلم و جور و كارهاى خلاف اسلام، نظام عادلانه و اسلامى را حفظ وتقويت نمود؟ حاكميتى كه بر اساس چماق و ظلم و تجاوز به حقوق ديگران و تصرف غاصبانه و تغيير در آراء آنان و كشتن و بستن وبازداشت و شكنجه‏هاى قرون‏وسطى و استالينى و ايجاد خفقان و سانسور روزنامه‏ها و اخلال در وسائل ارتباطى و زندانى كردن‏عقلاء و نخبگان جامعه به بهانه‏هاى واهى و تحميل اعتراف به امور خلاف واقع به‏ويژه در زندان نزد شرع و عقل و عقلاء جهان‏محكوم و بى‏ارزش است، و بر حسب اخبار معتبره وارده از اهل بيت عصمت و طهارت ( ع ) اقرار و اعتراف در زندان يك ذرّه اعتبارشرعى و قانونى ندارد و نمى‏تواند ملاك حكم باشد. (وسائل، كتاب الاقرار، باب 4 و ابواب حدالسرقة، باب 7)
    مردم رشيد ايران نيز از حقيقت اين اعترافات كه نمونه‏هاى آنها در تاريخ حكومت‏هاى فاشيستى و كمونيستى ثبت است كاملاً آگاه‏مى‏باشند و مى‏دانند اين اعترافات و مصاحبه‏هاى ساختگى تلويزيونى با زور و شكنجه و تهديد در جهت پنهان نمودن ظلمها وبى‏عدالتى‏ها و تحريف چهره اعتراضات مسالمت‏آميز و قانونى مردم، از فرزندان به بند كشيده آنان گرفته مى‏شود. و مسئولين مربوطه‏بدانند كه آمر و متصدى و مباشر گرفتن اين‏گونه اعترافات و مصاحبه‏هاى دروغ گناه‏كار و مجرمند و شرعاً و قانوناً مستحق تعزيرخواهند بود. كشور متعلق به مردم است نه مال من و شما، و تصميم از ناحيه آنان مى‏باشد، و متصديان امور خدمتگزار مردم مى‏باشند.مردم بايد بتوانند با تجمعات آزادانه و تبليغات كتبى و شفاهى از حقوق خويش دفاع كنند، شاه هنگامى صداى انقلاب مردم را شنيدكه ديگر دير شده بود. اميد است متصديان امور نگذارند به آنجا برسد، بلكه هرچه زودتر در برابر خواسته‏هاى ملت خويش انعطاف‏پيدا كنند، جلو ضرر را از هرجا بگيريم به نفع خواهد بود.
  5. جور، مخالفت عمدى با احكام شرع و موازين عقل و ميثاق‏هاى ملى است كه در قالب قانون درآمده باشد و كسى كه متولى‏امور جامعه است و بدين‏گونه مخالفت مى‏ورزد جائر و ولايتش جائرانه است و تشخيص چنين ولايتى در درجه اول بر عهده خواص‏جامعه يعنى عالمان دين‏آشنا و مستقل از حاكميّت و انديشمندان جامعه و حقوقدانان و آگاهان از قوانين مى‏باشد كه هم به احكام وموازين عقل و قوانين حاكم آشنايند و هم با قرائن و شواهد اطمينان‏آور به مخالفت عمدى با آنها پى‏برده و مى‏توانند آن را مستدل‏كنند. مشروط بر اين‏كه از هرگونه نفوذ حاكميّت و ملاحظات خطى و سياسى آزاد و مستقل باشند. و در درجه دوم بر عهده عموم‏مردم است كه به اندازه آگاهى خود از آن احكام و قوانين و با مرتكزات دينى و عقلى خود و رودر رويى مستقيم با موضوعات ومشكلات دينى، فرهنگى، اقتصادى، سياسى، مخالفت عمدى حاكمان را با شرع و قانون لمس كرده و احساس نمايند.
    بالاخره به طور اجمال عدالت يا بى عدالتى حاكمان امرى ملموس در جامعه و آثار آن نمايان است، و چهره در نقاب ندارد. و هركس به هر مقدار آگاهى و توان در مقابل بى‏عدالتى‏ها و تضييع حقوق مردم مسئوليت دارد و بايد ديگران را هم آگاه كرده و هم بادرنظر گرفتن شرايط موجود و حفظ مراتب امربه‏معروف و نهى از منكر راهكار ارائه دهد چون نمى‏شود و نمى‏توان باور كرد كه‏انسانى عدالتخواه باشد ولى در راه آن گامى برندارد يا هراس داشته يا خود و ديگران را با تسويل و آراستن كوتاهى خود يا تسويف وامروز و فردا كردن و يا به بهانه نداشتن قدرت سرگرم كند. ترس از مخلوق شرك باللّه العظيم است و تسويل و تسويف هم ضلال واضلال. سيره اولياى معصومين(ع) نيز تلاش در راه عدالت اجتماعى بود و اگر آنها تنها به امور فردى اسلام همت و اكتفاء داشتند اين‏همه ظلم و ستم بر آنان و به بند و حصار كشيدن و تحت مراقبت قراردادن و در نهايت به شهادت رساندن آنان براى چه بود؟! خداونداز عالمان به خصوص عالمان دين ميثاقى غليظ گرفته كه در مقابل ظلم سكوت نكنند < اخذاللّه على العلماء ان لا يقارّوا على كظّة ظالم‏و لا سغب مظلوم > (نهج البلاغه / خطبه 3). البته عمل به اين ميثاق همانگونه كه ثوابى عظيم دارد هزينه‏اى سخت هم خواهد داشت.( أحسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون. و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن اللّه الذين صدقوا وليعلمن الكاذبين)(عنكبوت / 2 و 3)

به هوس راست نيايد به تمنّى نشود
اندر اين راه بسى خون جگر بايد خورد
ان شاء اللّه موفق باشيد
17 رجب 1430 - 19/4/1388
قم المقدسة - حسينعلى منتظرى

نامه مهم کروبی به هاشمی شاهرودی 20تیر 1388

بسه تعالي
حضرت ايت الله هاشمي شاهرودي رياست محترم قوه قضائيه
با سلام و احترام همانطور كه مي دانيد اصل جمهوريت از اصول اساسي نظام است و بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره) نيز با توجه به تجربه صدر مشروطيت كه جرياناتي با راي و حاكميت مردم مخالف بوده و راه به استبداد مي بردند و به قول مرحوم آيت الله نائييني كه استبداد ديني را بدترين نوع استبداد مي دانست ،‌ فرمودند " ميزان راي ملت است " و با چنين اعتقادي بود كه علي رغم وجود نگراني ها نسبت به سلامت انتخابات در عرصه اين انتخابات حضور يافته و مردم را نيز به حضور گسترده در اين عرصه دعوت كردم ،‌ وليكن سرنوشت انتخابات به گونه اي رقم خورد كه جمهوريت نظام زير سوال رفت . اينك نگراني هاي بنده نسبت به انحراف در جمهوري اسلامي از آرمان هاي بنيان گذار ان موجب شد تا همان طور كه چندي پيش همطراز شما درحكومت به دفاع از جمهوريت و اسلاميت نظام مي پرداختم امروز در جايگاه ديگري در مقام دفاع از ان برآيم .

با توجه به قضاياي اخير بعد از انتخابات و بنابر اينكه ايام پاياني مسئوليت جنابعالي در قوه قضائيه مي باشد ، تكليف شرعي و مسئوليت شهروندي اقتضا مي نمايد كه در اين زمنيه مطالب و نكته هايي را به عرض برسانم تا توسط آن جناب به عنوان عالي ترين مقام قضايي كشور به كار بسته شود تا در پيشگاه خداوند متعال سربلنند و در نزد ملت و بندگان مظلوم او روسفيد باشيم .

انتخابات اخير رياست جمهوري كه حماسه 22 خرداد را آفريد فرصت مبارك و مغتنمي بود كه مي توانست موجب تامين و افزايش مشروعيت نظام جمهوري اسلامي ايران در داخل و خارج از كشور شود و همگرايي قومي ، جناحي و وحدت ملي را تضمين نمايد ،‌ مع الاسف آزمندي قدرت طلبان و انحصارگرايانه اقليتي حاكم در درون كشور موجب شد سرنوشتي ديگر را براي اين انتخابات رقم زد و ملت بزرگ ايران را دلسرد افسرده ساخت . چنانچه مسئولان امر به درستي انتخابات اخير را هدايت مي كردند اين مشاركت و حضور 85 درصدي مردم سرمايه بزرگي بود كه براي ساليان دراز وحدت ملي ، تفاهم اجتماعي و شكوفايي اقتصادي كشور را تضمين مي نمود ، اما اكنون همان سرمايه تبديل به ابزاري خطرناك جهت ايجاد تفرقه ، واگرايي ملي ، افسردگي سياسي ، سوء ظن و بي اعتمادي اجتماعي و ركود اقتصادي گرديده است . در مشاركت 55 تا 60 درصدي دوره هاي گذشته هميشه نيمي از آرا و گاهي بيشتر آن متعلق به جناح اصلاح طلب بود و اين بار نيز حضور بي نظير 85 درصدي مردم براي تغيير وضع موجود بود ، اما سرنوشت انتخابات به گونه اي رقم خورد كه ظاهرا به زعم آقايان 25 درصدي كه در هيچ انتخاباتي شركت نمي كردند هم براي اين آمدند كه مبادا اين دولت فعلي تغيير كند !!
بنابراين متعاقب انتخابات و اعلام عجولانه و غيرقانوني نتيجه آن ميليون ها نفر از مردم به روند غير اخلاقي و غير قانوني روند برگزاري انتخابات اعتراض كردند كه مسئولان امر مي توانستند با برخورد صحيح قانوني به پاسخگويي پرداخته و همگان را اقناع نمايند و شكايت نامزدهاي معترض را به صورت بيطرفانه بررسي كنند وليكن به جاي آن آتش به روي مردم گشودند . معترضان به نتيجه انتخابات غيرقانوني را دسته جمعي بازداشت كردند ،‌ شبانه به خانه هاي مردم حمله و به تخريب وسايل نقليه اشخاص پرداختند و حتي عده اي را ربودند . به حريم كوي دانشگاه حمله كرده و سينه دختران و پسران ايران زمين را با گلوله شكافتند . و اما ،‌ شماري از اين اقدامات توسط لباس شخصي ها و شمار ديگر توسط يونيفورم پوشان بسيج و سپاه پاسداران و نيروي انتظامي صورت گرفت . بدين ترتيب بود كه بي آنكه سخني گفته شود نوعي كودتاي نظامي را بر كشور تحميل كردند.

به نظر من مسئولاني كه با تدارك اين تحرك ها زمينه ساز حوادث خونين پس از انتخابات شدند بايد پاسخگو باشند و با ضرب و زور راديو و تلويزيون و زندان نمي توان جاي شاكي و متهم را عوض كرد . حركت مسالمت جوي مردم ايران بزرگتر از ان است كه با نسبت دادن به خارج يا گروههاي طرد شده از مردم بدنام شود . عاملان و مسولان دولتي هم فرض كه با خشونت و زندان و تهديد بخواهند موقتا اين موج را خاموش كنند ،‌ولي با آتش هميشه زيرخاكستر چه خواهند كرد ؟ با اين بحران مشروعيت داخلي و بين المللي خود چه خواهند كرد ؟ چرا فكر نمي كنند كه دوره اين روش ها به سر آمده است وملت ايران ، ملت خميني و ياران انقلاب اسلامي بالاخره نخواهند گذاشت نظام جمهوري اسلامي برآمده از خون دهها هزار شهيد در غصب بماند ؟‌ممكن است كه كروبي را هم به ديار فاني بفرستند اما ملت زنده مي ماند و حق خود را مي گيرد . من از مقامات دلسوز نظام مي خواهم كه اجازه ندهند كه اين روش ها كه به زيان كشور و نظام است ادامه يابد .

حضرت آيت الله شاهرودي در اين راستا اقدام حضرت عالي و قوه قضائيه و همچنين مجلس محترم براي تشكيل كميته تحقيق جاي بسي تقدير و تشكر دارد . تشكيل كميته پيگيري از سوي شما معنايش اين است كه مسئوليت اين كارها را نمي پذيريد و متوجه بخش هاي ديگري مي دانيد كه چندان در اختيار شما نيست اما مي دانيد كه در هر صورت شما رييس قوه قضائيه هستيد و نبايد در روزهاي پاياني مسئوليت خود اجازه دهيد كه در كارنامه تان چنين اتفاقاتي ثبت شود . با توجه به اين همه قانون شكني و نيز دستگيري ناموجه و نگهداري غير قانوني صدها شهروند ايراني در بازداشت گاهها و استقلال قوه قضائيه گويا سنگيني مسئوليت ها بيش از آن مي باشد كه تصور مي رود . شمار زيادي از بازداشت شدگان بيماران و حتي زنان باردار و شماري از آنان از مسئولين نظام در رده هاي مختلف طي دهه هاي اخير بوده اند . و اين در حالي است كه هيچ كدام از آنان از حق قانوني انتخاب وكيل و مذاكره با او برخوردار نبوده و محل نگهداري اكثريت آنها براي خانواده هاي شان معلون نيست و حتي سلامت بسياري از آنان هنوز براي وابستگانشان محرز نمي باشد . همه اينها موارد نقض آشكار قانون بوده و با اصول 22، 23،24،27، 32، 37، 38و 39 قانون و صراحت ماده 125 قانون ايين دادرسي در تناقض است كه توسط دولتمردان كنوني نقض شده و متاسفانه تاكنون واكنشي از سوي قوه قضائيه به نقض قانون نشان داده نشده است . امروز حتي دادستاني تهران به صورت ابزاري جهت سركوب معترضان قانوني به نتيجه انتخابات درآمده است . هيچ كس مخالف اصل نظام جمهوري اسلامي نيست ، همه معترضان به نتيجه انتخابات با اصل نظام موافقند و مدافع آن مي باشند . آنها تنها به روند انتخابات و مصادره آراي خودشان معترض بوده و خواستار رسيدگي قانوني و بيطرفانه به اعتراضشان مي باشند . پس چرا بايد آنان را اغتشاگر ، وابسته به خارج و به اصطلاح برانداز مخملي ناميد ؟
اين دردآور است كه متولين و دولتمردان از طرفي مشاركت 40 ميليوني مردم را به رخ دنيا مي كشند و مي گويند اختلافات هم يك اختلافات درون خانوادگي است و از طرف ديگر با كمال خشونت و بي رحمي به سركوب اعتراض قانوني آنان پرداخته و هرگز مانند عضو يك خانواده با آنان برخورد نمي كنند . مگر خداوند متعال نمي فرمايد كه با همديگر مهربان باشيد ، اين چه رحم و رافت و همدلي و مهرباني است كه همه ابعاد ان ضرب و شتم ، حبس و زندان ،‌داغ و درفش و حتي قتل و جرح معترضان عضو درون اين خانواده است ؟

حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي با توجه به اين كه حضرت عالي به عنوان فقيهي وارسته و عادل و آزادمنش شناخته مي شويد و به عنوان رييس فاضل و فرهيخته قوه قضائيه از استقلال و بيطرفي برخوردار مي باشيد و روزهاي پاياني دوره مسئوليت شما در اين قوه است ،‌اگر مشكل بازداشت شدگان اخير در دوره حضرت عالي به طور سريع حل و فصل نشود عواقب غيرقابل پيش بيني زيادي براي ان متصور است . بنابراين با توجه به تدبير و تجربه جنابعالي اگر تا زماني كه در اين مقام حضور داريد براي پيگيري آزادي بازداشت شدگان اخير اقدام عاجل نفرماييد ممكن است كه مسئول جديد قوه قضائيه تا بخواهد مستقر شود و بر امور مسلط گردد و تا روند طيعي نقل و انتقالات مديريتي طي شود عده زيادي از اين بيگناهان همچنان در بلاتكليفي بمانند و حقوق شهروندان تضييع شود . لذا از جناب عالي به عنوان رييس قوه قضائيه خواهشمندم كه دستور فرماييد تا هر چه سريعتر مقدمات تبديل قرار بازداشت شدگان فراهم شود تا اين عزيزان به آغوش خانواده هاي خود بازگشته و گامي موثر در جهت تفاهم و وحدت ملي برداشته شود .


انشاءالله
مهدي كروبی١٩/٠٤/١٣٨٨

پاسخ آيت الله منتظری به نامه دختر سعيد حجاريان

‏نامه خانم زينب حجاريان
‏بسم الله الرحمن الرحيم ‏ ‏محضر مبارک مرجع عاليقدر آيت الله العظمی منتظری ‏ ‏با سلام و عرض تبريک به مناسبت ايام ولادت امام علی (عليه السلام )،‏ ‏مولای متقيان ، پيشوای عدالت طلبان و آزادی خواهان و امام مظلومان و‏ ‏ستمديدگان .‏ ‏اين روزها دستهای استغاثه و التجاء به درگاه پروردگار عالم گشوده شده‏ ‏است و خلقی پريشان از نامهربانی ها شکوه به درگاه معبود می‎برند، که "و‏ ‏الی الله المشتکی ". من نيز در هر نماز و دعايی پيکر بيمار و رنجور پدرم دکتر‏ ‏سعيد حجاريان را به ياد می‎آورم که پس از سوء قصد ده سال قبل همين‏ ‏سلامتی نسبی خود را مديون دعای ملت شريف ايران است ، و گويا می‎بينم‏ ‏که در سلول انفرادی به نماز نشسته است ، او را که به واسطه اصابت گلوله ‏ ‏اشقيا به مخچه و نخاعش يارای ايستاده نماز خواندن نيست ، و می‎دانم که‏ ‏لکنتی غريب گريبانش را می‎گيرد آنگاه که می‎کوشد حروف را به درستی‏ ‏ادا کند. انگشت های بی حس او توانايی برداشتن قرص هايش را ندارد،‏ ‏نمی دانم آيا کسی هست که داروها و قرص های رنگارنگ او را به موقع‏ ‏بدهد؟ او برای نوشيدن جرعه ای آب به کمک نياز داشت ، نمی دانم آيا‏ ‏می‎تواند پس از ساعتها بازجويی آبی بنوشد و گلويی تازه کند؟ مردم او را‏ ‏به نام سعيد می‎شناسند ولی مادرش او را عباس صدا می‎زند، بی اختيار به‏ ‏ياد جانباز کربلا، باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس می‎افتم .‏
‏رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
‏ ‏گويا ولی شناسان رفتند از اين ولايت
‏بيش از دو هفته است که پدرم را بدون هيچ اتهامی بازداشت کرده اند.‏ ‏اصلا مگر اين بدن مجروح و ناتوان می‎تواند جرمی مرتکب شود؟ همه‏ ‏می‎دانند که پدرم سالهاست در حاشيه دنيای سياست قرار گرفته و برای‏ ‏سياستمداران تنها نمادی معنوی به شمار می‎رود. پس چگونه می‎تواند‏ ‏تأثيری در تحولات داشته باشد تا جرمی از آن پديد آيد؟ انگار از اين بدن‏ ‏رنجور هم نمی گذرند. تاکنون نه اتهام ايشان به وی تفهيم شده و نه از داشتن‏ ‏حق قانونی وکيل برخوردار است .‏ ‏آن گونه که پزشک متخصص ايشان در بيانيه رسمی اعلام نموده اند جان‏ ‏سعيد حجاريان در خطر است و ايشان نياز به مراقبت های فوری پزشکی‏ ‏داشته و بدون پرستاری خانواده در انجام امور شخصی و روزمره که لازمه ‏ ‏فرائض دينی است با مشکلات جدی مواجه است ، و اينها همه در حالی است‏ ‏که ضارب پدرم آزادانه به ارعاب مردم مشغول است . ظاهرا مضروب‏ ‏بايد به جای ضارب مجازات شود.
اين روزها جز گريستن به درگاه خدا سلاحی ندارم . امروز زينب دختر‏ ‏سعيد حجاريان فرياد تظلم و دادخواهی به بيت شما مراجع عظام آورده‏ ‏است که به خاطر خدا هر تلاشی در توان داريد به کار گيريد تا همه مظلومان‏ ‏در بند از جمله پدرم به آغوش خانواده بازگردند، که مراجع در سنتی هزار و‏ ‏چند صد ساله همواره ملجاء مردم بی پناه بوده اند.‏ ‏اللهم انا نشکوا اليک فقد نبينا و غيبة ولينا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان‏ ‏علينا.
‏ ‏زينب حجاريان کاشانی ‏ ‏‏۱۳۸۸/۴/۱۲‏
‏پاسخ آيت الله العظمی منتظری
‏بسمه تعالی ‏
‏با سلام و تحيت ‏ ‏دخترم ; نامه پر رنج و سوزانت را خواندم و از غم و اندوه مظلومان بيش از پيش‏ ‏برآشفتم . به راستی هيچ روزگاری تلخ تر و اندوهناک تر از روزگار سيطره ظالمان‏ ‏متظاهر به دين بر مظلومان ديندار، و تسلط قانون گويان قانون گريز و قانون سای بر‏ ‏قانون گرايان قانون خواه نيست ; که با بی اخلاقی تمام ، زهر هلاهل ستم و‏ ‏بی قانونی را با ظرف بلورين و پاک دين ، عدالت و قانون در کام تشنه مظلوم و‏ ‏حق خواه ريخته و چنين می‎نمايند که جز تحقق دين ، عدل و قانون را‏ ‏نمی خواهند.
‏ ‏دخترم ; در تاريخ ، اين قبيل نامردمان بسيار بوده اند. فرعون گفت : "بگذاريد موسی‏ ‏را بکشم و پروردگارش را بخواند، چون من می‎ترسم که دين شما را دگرگون کند‏ ‏و يا در زمين فساد و تباهی را آشکار نمايد." (و قال فرعون ذرونی أقتل موسی‏ ‏وليدع ربه انی أخاف أن يبدل دينکم أو أن يظهر فی الارض الفساد) (مومن / ۲۶)‏ ‏و هم اينان سيدالشهداء(ع ) و اصحاب او را به نام حاکميت دين و اتهام خروج بر‏ ‏حاکميت دينی با رقت بارترين حال به شهادت رسانده و خاندانش را با همين مکر‏ ‏به اسارت کشيدند. (و لا يحيق المکر السيی الا باهله ) (فاطر/ ۴۳).‏ ‏عجبا! که اينان نه از سرگذشت گذشتگان عبرت می‎آموزند و نه از پند ناصحان‏ ‏بهره می‎برند. اينجانب در سالهای متمادی بارها و بارها به اشکال مختلف بر‏ ‏خطری که اينک بيش از گذشته در حال وقوع است هشدار داده ام ولی :‏ ‏هزار حيله برانگيخت حافظ از سر مهر‏ ‏بدان هوس که شود آن حريف رام و نشد
‏ ‏هنوز هم از سر مهر خطاب به متصديان امر اين آيات شريفه قرآن کريم را تلاوت‏ ‏می‎کنم : (و قال رجل مومن من آل فرعون يکتم ايمانه أتقتلون رجلا أن يقول ربی‏ ‏الله و قد جائکم بالبينات من ربکم و ان يک کاذبا فعليه کذبه و ان يک صادقا‏ ‏يصبکم بعض الذی يعدکم ان الله لا يهدی من هو مسرف کذاب . يا قوم لکم‏ ‏المل اليوم ظاهرين فی الارض فمن ينصرنا من بأس الله أن جأنا قال فرعون ما‏ ‏أريکم الا ما أری و ما أهديکم الا سبيل الرشاد. و قال الذی امن يا قوم انی اءخاف‏ ‏عليکم مثل يوم الاحزاب . مثل دأب قوم نوح و عاد و ثمود والذين من بعدهم و ما‏ ‏الله يريد ظلما للعباد. و يا قوم انی أخاف عليکم يوم التناد. يوم تولون مدبرين ما‏ ‏لکم من الله من عاصم و من يضلل الله فما له من هاد) (مومن / ۲۸ - ۳۳).‏ ‏و از آنان می‎خواهم پيش از اينکه دير شود و با مردم بيش از اين فاصله بگيرند و‏ ‏دچار عاقبت سنت الهی استدراج و آثار وضعی گفته ها و کرده های خويش شوند،‏ ‏به راه مستقيم بازگردند و بيش از اين با آبروی اسلام و تشيع بازی نکنند و حقوق‏ ‏اقشار معترض را تضييع ننمايند و با عدل و ملاطفت ماندگار شوند.
‏ ‏دخترم ; پدرت و ساير زندانيان سياسی که اين روزها به بند کشيده شده و برای‏ ‏گرفتن اعترافات دروغ و خلاف واقع زير شکنجه و فشار قرار گرفته اند چشم و‏ ‏چراغ ملت رشيد ما می‎باشند و شما خانواده های عزيز آنان با صبر و بردباری و‏ ‏تدبير علاوه بر اين که نزد خدای متعال اجر و پاداش بی حساب صابران را داريد،‏ ‏می‎توانيد مظلوميت آنان را به دنيا ثابت نماييد; (انما يوفی الصابرون اجرهم بغير‏ ‏حساب ) (زمر/۱۰).
‏ ‏اميدوارم هرچه زودتر مسئولين کشور در سياست خشونت بار خود تجديدنظر‏ ‏نموده و برای جلب رضايت عامه و بخصوص اقشار وسيعی که در آراء آنان‏ ‏تقلب شده متنبه شده و خطاهای گذشته را جبران نمايند. ان اريد الا الاصلاح و ما‏ ‏توفيقی الا بالله .‏ ‏والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته .‏
‏۱۸ تير ماه ۱۳۸۸‏ ‏حسينعلی منتظری

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

حوادث 18 تیر به نقل از تلویزیون واشنگتن

حمله تند سایت حسینیان به فرزند شهید مظلوم بهشتی

فرزند شهید بهشتی ،هم آوا با سایر هم سنگران و هم نوا با شیمون پرزها، بخاطر برخورد با ایادی مسلح ،منافقین و انگلیس و سیا اشك می ریزد
به گزارش پایگاه خبررسانی عبرت سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی که توسط حسینیان اداره می شود ،بار دیگر با نادیده گرفتن توصیه های مختلف مبنی بر ایجاد فضای آرام ، فرزند شهید مظلوم بهشتی و از یاران میر حسین موسوی را به باد انتقادات تند گرفته و در سایت آن مرکز می نویسد :امروز آمریكا از دست شما عصبانی است یا دل دوستان از نیرنگتان پرخون؟
این نخستین بار نیست كه روابط نسَبی، بهانه‌ای برای مصادره شخصیت هایی كه متعلق به یك ملت و یك آئینند می‌گردد. در این مصادره‌ها غالبا بجای پرداختن به اندیشه­ و منش این بزرگان، اشك و احساسات برجسته می­گردد.
اما آنچه شخصیت های بزرگ را از مصادره ها مصون می‌دارد آن است كه راه آنان با عروجشان شكوفاتر گشته و اندیشه­های آنان تا به ابد روشن‌گر دیگران است
بهره‌گیری برخی اصلاح طلبان از مقولات احساسی و پوپولیستی برای سرپوش گذاردن بر بی‌برنامگی و خطاهای ماضیه و حال آنان، در انتخابات اخیر وفوری محسوس داشته و به ویترین آمدن فرزند یكی از اوتاد نظام جمهوری اسلامی امری مترقبه و كم­مایه است. اما آنچه نگارنده را برآن داشت تا سطوری را به بازخوانی گرایشات و مبانی فكری آن شهید بنگارد، برداشتن گامی كوچك در برابر مصادره تلخ حزبی ایشان است.
یكی از دغدغه های مهم شهید بهشتی، پرهیز سیاسیون از احساسات محوری و كمرنگ نمودن استدلال و تعقل جهت فریب مردم بود. این امر اتفاقا نمودی واضح در پروپاگاندای اصلاح طلبان در انتخابات اخیر داشته است.

فقدان ارائه­ی برنامه و تاكید بر احساسات موج رنگی و تاكید صرف بر شور هواداران در فیلم های تبلیغاتی آقای موسوی، فرار مطلق از پاسخگویی به سوالات بسیار دكتر احمدی نژاد در مناظره ، اكاذیب مكرر در تحریف آمارها و تكیه بر منابع آماری صهیونیست، اعلام كودكانه و عوام فریبانه پیروزی پیش از پایان رای گیری و خودتبریكی!، و فاجعه آمیزتر از همه لاپوشانی شكست و «نه» شنیدن از ملت با اتهامات عوام فریبانه بسیار در باب تقلب در انتخابات واضح ترین مصداق از دغدغه مهم شهید بهشتی است؛

« «عوام فریبی» یعنی فریب دادن .. كسانی كه به دلیل فقدان آگاهی و شناخت و بینش های دینی و اجتماعی و سیاسی بسیار سهل و سریع در دام القائات و نیرنگ افكنی های افراد و گروه ها گرفتار می آیند و تحت تاثیر فضاسازی های باطلشان قرار می گیرند و در مسیر تحقق اهداف و مطامع گوناگون آنان ـ كه گاهی فكری و اعتقادی است و گاهی مالی و اقتصادی است و زمانی اجتماعی و سیاسی است و گاهی نیز حزبی و جناحی است ـ به تحرك و تلاش مكرر در می آیند وبدون درك و فهم و تعقل و خردورزی و در یك حالت خاص و ملتهب عاطفی و احساسی تحت تابعیت و فرمانبرداری كامل افراد و جریان ها قرار می گیرند

موسوی و هم­سنگرانش در حالی تنها حق و حقیقتِ به سود خود را در باب آراء مردم، اوامر ولی فقیه و نیز نهاد های انقلابی می پذیرند كه ؛

« ازصفات نیك آن عالم ژرف اندیش پذیرفتن حق بود، حتی اگر به ضرر او تمام می شد»

موسوی و هم­اندیشانش در حالی مصالح ایران و نظام را با دروغ های خود برای رسیدن به قدرت به بازی گرفته و برق چشمان طماع قاتلین شهید بهشتی را فروغی نوبخشیده اند كه آن بزرگوار معتقد بود؛

«ایفای وظیفه سیاسی، غیر از سیاست بازی است. سیاست بازی یعنی خودپرستی یعنی مقام پرستی، یعنی سودپرستی، یعنی فدا كردن مصالح جامعه در راه مسایل شخصی، یعنی دروغ زنی و دروغ گویی»

فرزند آن شهید هم آوا با سایر هم سنگران و هم نوا با شیمون پرزها، برخورد با ایادی مسلح منافقین و انگلیس و سیا را اشك می ریزد و غیر منصفانه هواداران متین موسوی را با اغتشاش‌گران یكی می نماید اما شهید بهشتی همچون هر صاحب درایتی معتقد است؛

«گروههایی كه در برابر جمهوری اسلامی ایستاده اند، قیام مسلحانه دارند و اینان در هر شكل و هر لباسی كه باشند، محكومند»

ایشان در تقابل با سازشكاری های دولت موقت در برخورد با آشوبگران كردستان گفت؛

«ملت به ما اجازه نمی‌دهد با آن روش سر سازگاری نشان دهیم»

از برخی عزاداران به اصطلاح روشن­فكر شهید بهشتی باید پرسید كه به سخره گرفتن رای ملت، قانون و شورای نگهبان و زمینه سازی برای ریختن خون جوانان بیگناه، رایحه «شیفتگی خدمت» دارد یا بوی متعفن «تشنگی قدرت»؟

از فرزند آن شهید كه می نگارد «هربار كه هفتم تیر می رسد سفره دل گرفته‌ام را نزد تو می گسترم؟» باید پرسید چرا تنها در یكی از این هفتم تیرها بجای سفره اندازی، لختی نمی اندیشد كه آیا راه پدر كه مواضعش آمریكا را چنان عصبانی می نمود كه با تحقیر می فرمود «از آن عصبانیت بمیر» ، با وی و چند مدعی روشن­فكری كه اوباما و رضا پهلوی و مركل و پرز با آنها همدردی می‌كنند یكی است؟

امروز آمریكا از دست شما عصبانی است یا دل دوستان از نیرنگتان پرخون؟

آیا پدر بیش از آنكه از سفره شما شاد شود از بازگشت شما به راه ایشان خشنود نخواهد شد؟

آیا ایشان نفرمود ؛ «چون اصل ولایت فقیه ، یعنی رهبری و امامت یك اسلام شناس عادل درست كار مورد قبول مردم در قانون اساسی ما به عنوان یك وسیله اعتماد و اطمینان برای جامعه تصویب شده است رییس جمهور ما باید نسبت به این اصل هم كاملا آشنا باشد و هم ایمان داشته باشد» ؟

آنانی كه «بدنبال چاهی می گردند تا آهی بركشند»، در عوض سر فرو بردن در برف و چاه، از فضای ملتهب و غوغاسالارانه‌ای كه خود والد آنند لختی برون آمده تا فریادهای بلند آن شهید بی‌بدیل را در حمایت از امام و ولایت فقیه بشنوند.

ایشان در سخت ترین روزها لحظه ای از فدا نمودن همه داشته های خود و در راس آن آبروی بلند خویش دریغ ننمودند باشد كه ولی فقیه زمانش در برابر دشمنان داخلی و خارجی احساس تنهایی نكند و در آخر نیز جان عزیزش را در این مسیر هبه نمود.

به تلاش گران مصادره آن شهید باید گفت سر از چاه در آورید و به اوضاع خود در این جبهه بنگرید كه شما و دوستانتان كه در مراسم ایشان اشك ریختید در دفاع از ولایت در جبهه شهید بهشتی‌اید یا در آن سوی میدان؟

و در آخر از فرزند ایشان باید پرسید شما كه از سبز بودن اندیشه­هاتان می گویید اما با فاصله گرفتن از منطق و قانون حتی در میان موج سیزده میلیونی سبز نیز منزوی شده‌اید، آیا ریشه این سبز بودن را در دل آرای ملت و قانون اساسی این كشور نضج داده‌اید و یا در لبخند نامحرمان.

چه زود فراموش نموده اید این آخرین جمله از وصیت نامه پدر را كه بر خلاف شما سبز بودنش ریشه در همین خاك داشت؛ « پشت هر سنگی روییده‌ایم، با هر بوته‌ای رسیده‌ایم، بر هر شاخی بر داده‌ایم؛ ما در این آب و خاك سبز می‌شویم؛ ما بی‌شناسنامه نیستیم

سخنان حسنی امام جمعه ارومیه جمعه 19-04-1388

امام جمعه اروميه : ايران امن ترين کشور دنيا است
حجت الاسلام والمسلمين غلامرضا حسني در آيين نماز جمعه در مصلي امام خميني (ره) اروميه افزود : کشورهاي مستکبر دنيا در همه حال در فکر دسيسه براي کمرنگ جلوه دادن امنيت موجود در کشور اسلامي ما هستند . امام جمعه اروميه اظهار کرد : گزارشات ، اخبار و تحليل هاي ارائه شده در رسانه هاي بيگانه در خصوص نبود امنيت در ايران جملگي از عداوت و دشمني اينان با انقلاب اسلامي و مردم ايران حکايت مي کند . وي ادامه داد : ملت مسلمان ايران بايد با به حداکثر رساندن هوشياري خود در زمينه هاي مختلف اين نيرنگ دشمنان را در نطفه خفه کنند. حجت الاسلام والمسلمين حسني در ادامه تاکيد کرد : ولايت پذيري شرط اصلي ايمان است و مردم ايران در سايه ولايت پذيري و اطاعت از نايب بر حق امام زمان (عج) به عنوان ولي فقيه در جامعه ، ايمان و اعتقاد خود را نشان مي دهند. وي افزود : امنيت و شرافت ايران اسلامي روز به روز در حال افزايش است و کشور ايران در سايه الطاف خداوند و با تلاش افرادي اداره مي شود که جملگي در دنيا برتر هستند و امنيت و رفاه موجود در کشور به واسطه حضور و دقت نظر اين افراد مي باشد . وي سپس گفت : نماز جمعه نيز يکي از ملاک هاي ولايت پذيري و ايمان است که تمامي احاد جامعه اعم از روحانيان ، مديران و مسوولان با حضور در اين فريضه الهي بايد ايمان خود را به اوج برسانند . وي افزود : ترک نماز جمعه ترک ولايت پذيري است و هر کس ادعاي ولايت مداري دارد بايد در اين فريضه که نمادي از اسلام کامل و يادگاري از بنيانگذار جمهوري اسلامي در کشور است ، مشارکت کند. وي توکل و توجه به خدا را حلال تمامي مشکلات دانست و گفت : افراد و ابزار ، وسيله هايي براي حل مشکلات هستند و تنها با عنايت خداوند است که مي توان بر سختي ها فايق آمد .

بیانیه ۲۴۰ نفر از اساتید، محققان و دانشجویان مقاطع عالی در محکومیت خشونت‌های بعد از انتخابات

به‌نام خدا
مردمِ شریف ایران، نهادهای مسوولِ جمهوریِ اسلامیِ ایران،
آن‌چه در روزهای پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ و به خصوص شنبه‌ ۳۰ خرداد بر زن و مرد این سرزمین رفت، راحت و خواب را بر وجدان‌های پاک حرام کرد. گروهی از مردم که تنها نارضایتیِ خود را از نتایجِ انتخابات اعلام می‌کردند، با اتکا به اصلِ ۲۷ قانونِ اساسیِ جمهوریِ اسلامی، با مسالمت‌جویی و بدون ایجاد هیچ تهدیدِ جانی و مالی و در غالبِ موارد با سکوت راه‌پیمایی کردند. تظاهرات میليونیِ مردم که بدونِ زد‌و‌خورد و در کمالِ آرامش برگزار شد حجت را بر همگان تمام کرد که هرگاه دولت به سرکوب مردم نپردازد هیچ خشونت و اغتشاشی رخ نخواهد داد و مردم بهتر از هر مقامِ مسوول، امنیت کشور را تضمین خواهند کرد. با کمالِ تاسف، نیروهای منتسب به ارگان‌های نظامیِ کشور با رفتارِ غیر قابل توجیه خود به سلب امنیت از این اجتماعات و کشتارِ مردم با شلیک مستقیمِ گلوله دست زدند. خشونت‌های این روزها بارِ دیگر تجربه‌ی تاریخیِ ملتِ ایران را ثابت کرد که بستن راه برای اعتراضات مسالمت‌آمیز و بررسی بی‌طرفانه این اعتراضات، ثمری جز ‌بر باد دادنِ مشروعیتِ حاکمان نخواهد داشت. به راستی آیا نمی‌شد به جای استفاده از قوه قهریه، از همان ابتدا با برقراری امنیت برای اعتراضات مردمی و با اطلاع رسانی شفاف، به خصوص از رسانه ملی، به حل مسالمت‌آمیز مشکلات پیش آمده اقدام کرد؟
دردآور است که دامنه این حرمت‌شکنی‌ها، دانش‌جویان، اساتید و محققین این مرز و بوم را نیز در بر گرفته است. تعدی به دانشگاه و خوابگاه‌های دانش‌جویان و بازداشت جمع کثیری از دانش‌جویان و متفکران کشور نشان از خاستگاه متحجرانه عاملین این فجایع دارد، که اندیشه اندیشه‌ورزان ما را تاب ندارند و با بستن همه راه‌های ارتباطی، هراس خود را از خبر‌رسانی و آگاه‌سازی مردم عیان ساخته‌اند. بی‌شک، مسوولیتِ اخلاقی، حقوقی و شرعی این برخوردها و سرکوب‌ها نه بر عهده کسانی است که به قصد صیانت از آرای مردم بر تلاش مدنی خود پافشاری می‌کنند، بلکه بر عهده مقاماتی است که فرماندهی این نیروهای خودسر و قاتلین مردم بی دفاع را در دست دارند. آیا مقصر دانستن معترضان و رهبرانی که شعارشان پرهیز از خشونت است، همان روشی نیست که حکومت‌های سرکوب‌گر در موارد مشابه و در توجیه جنایاتشان استفاده کرده‌اند و می‌کنند؟
ما جمعی از فرزندان این آب و خاک که سال‌ها برای اعتلای نام کشور عزیزمان در عرصه‌های علمی فعال بوده‌ایم، سکوت را جایز ندانسته، این جنایات را به شدت محکوم می‌کنیم و خواستار توقف بدون قید و شرط سرکوب و کشتار مردم بی‌دفاع در خیابان‌های شهرهای میهن‌مان و دانش‌گاه‌ها هستیم. انتظار داریم که دانش‌جویان، روزنامه‌نگاران و فعالینِ سیاسیِ بازداشت‌شده‌ در روزهای اخیر، هر چه سریع‌تر آزاد شده و مسوولین تعرض به دانشگاه‌ها و اعتراضات مسالمت‌آمیز مردمی مجازات شوند. باور ماست که عدم پی‌گیری مسببان خشونت‌های ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و روزهای پس از آن موجب شده است که عاملین آن جنایات جری‌تر و در ابعادی وسیع‌تر، مدنی‌ترین اعتراضات را برنتابند و افسارگسیخته مال و جان مردم را مورد تعدی قرار دهند. از صدا و سیمای جمهوری اسلامی تقاضا داریم با توقف فرافکنی و دادن نسبت اغتشاش‌گر به عامه‌ی معترضان، نقش خود به عنوان رسانه ملی را به خاطر آورد و رسالت خویش در اطلاع‌رسانی بی‌طرفانه و خالی از تشویش و دروغ‌پردازی را جدی‌ بگیرد. تاکید می‌کنیم که از نظر ما فراهم آوردن زمینه برای تبادلِ آزاد اطلاعات و طرح نظرات و عقاید و از همه مهم‌تر امنیت دانش‌جویان، دانش‌گاهیان و متفکران از وظایف حکومت بوده و ابتدایی‌ترین شرط برای رشد علمی و اجتماعی کشور است. امید است که مسوولان، فرهیختگان و همه ما صبر، سکوت و اجتناب از خشونت را از خواهران و برادرانمان در سراسر ایران عزیز بیاموزیم.
والسلام، تیرماه ۱۳۸۸
اسامی امضاکنندگان به ترتیب حروف الفبا
  1. عادل آهنین، دکتری مهندسی عمران و محیط زیست
  2. علیرضا ابراهیم، دانشجو دکتری، دانشگاه تنسی ، رشته فایننس
  3. احسان ابراهیمی، دانشجو دکتری، دانشگاه شیکاگو، رشته اقتصاد، طلا المپیاد ریاضی کشوری ۱۳۷۵
  4. روح الله ابراهیمیان، دانشجو دکتری، دانشگاه ییل، رشته ریاضی، نقره المپیاد ریاضی جهانی ۱۳۷۵
  5. مزدا احمدی، دانشجو دکتری، دانشگاه تگزاس آستین، رشته علوم کامپیوتر
  6. یاشار احمدیان، پسا دکتری، دانشگاه کلمبیا ، رشته فیزیک، طلای المپیاد جهانی فیزیک سال ۱۳۷۷
  7. سارا اخوان فرد، محقق پسا دکترا در دانشکده پزشکی هاروارد، دکتری ژنتیک مولکولی
  8. احسان ادبی‌، دانشجو دکتری، دانشگاه برکلی، رشته برق و کامپیوتر
  9. امین اربابیان، دانشجو دکتری، دانشگاه برکلی، رشته برق
  10. آرش اسدپور، دانشجو دکتری، دانشگاه استنفورد، رشته علوم و مهندسی مدیریت
  11. بهداد اسفهبد، دانشجو کارشناسی ارشد مدیریت دانشگاه تورنتو و مهندس نرم‌افزار شرکت ردهت، رشته علوم کامپیوتر، نقره المپیاد کامپیوتر جهانی ۱۳۷۸ - طلا المپیاد کامپیوتر جهانی ۱۳۷۹
  12. محمد اسکندری، دانشجو دکتری، دانشگاه کلارک، رشته جغرافیای سیاسی
  13. هادی اسمعیلزاده، دانشجو دکتری، دانشگاه تگزاس آستین، رشته علوم کامپیوتر
  14. سید رضا افراز، محقق پسا دکترا دانشگاه ام آی تی، دکتری روانشناسی
  15. بهمن افسری، دانشجو دکتری دانشگاه جانز هاپکینز، رشته مهندسی برق
  16. علی افشاری، دانشجو دکتری، دانشگاه جورج واشنگتن، رشته مهندسی سیستم
  17. پیمان افشانی، پسا دکتری، مرکز الگوریتم برای داده‌های بزرگ، دانمارک، دکتری علوم کامپیوتر، طلا المپیاد ریاضی کشوری
  18. نیایش افشردی، محقق ممتاز موسسه فیزیک نظری پریمتر و دانشگاه واترلو کانادا، دکتری اخترفیزیک، نقره المپیاد فیزیک جهانی ۱۳۷۵
  19. آرش افکنپور، دانشجو دکتری، دانشگاه آلبرتا کانادا، رشته علوم کامپیوتر
  20. کیارش امیری، دانشجو دکتری، دانشگاه رایس، رشته برق
  21. امين امين زاده گوهری، دانشجو دکتری، دانشگاه کالیفرنیا برکلی، رشته برق، طلای المپیاد ریاضی جهانی ۱۳۷۹
  22. امید امینی، محقق, اکول نورمال سوپریور پاریس، دکتری علوم ریاضی، طلا المپیاد ریاضی‌ جهانی ۱۳۷۷
  23. علی امینی، مدیر گروه تحقیقاتی پیش‌ بینی و بهینه سازی در آمریکا آنلاین، دکتری برق
  24. وحید انتظاری، پژوهشگر مرکز مطالعات پیشرفته ارتوپدی، دانشکده پزشکی هاروارد ، دکتری ارتوپدی
  25. شایان اویس قرن، دانشجوی دکترا دانشگاه استنفورد، رشته مدیریت، طلای المپیاد جهانی کامپیوتر۱۳۸۳ نقره المپیاد جهانی کامپیوتر ۱۳۸۲
  26. مریم اهری، رزیدنت، پزشک
  27. رضا ایمانی آسرایی، دانشجو دکتری دانشگاه بث انگلستان، رشته مهندسی مکانیک، طلا المپیاد فیزیک کشوری ۱۳۷۴

پریسا باباعلی، استادیار مهمان دانشگاه شهر نیویورک، دکتری ریاضی

وقتی همه سلطان بوديم!

حتی آن تهديد بی شرمانه فرمانده پليس تهران - که در مورد احتمال راهپيمايی مردم در سالگرد ۱۸ تير- گفته بود: «هرکس بيرون بيايد خردش می کنيم» هم کسی را نترساند. نه اينکه نيروهای ضدشورش و چماقدارهای بی رحمی که عليه مردم در خيابان ها جنايت می کنند ناتوان باشند، نه، اين مردم ايرانند که حالا هر کدام به تنهايی يک قهرمان هستند. آن ها ديگر نه از باتوم و چماق می ترسند و نه از گلوله مستقيم آن جانی ها (که فقط و فقط سر و صورت جوانان و دختران معترض را نشانه می روند) وحشتی دارند.


گرچه دولت از ترس ادامه يافتن و حتی بالاتر گرفتن اعتراضات مردمی، به بهانه آلودگی هوا کشور را در حدود يک هفته تعطيل کرده بود؛ ولی باز بودند کسانی که فريب اين نيرنگ آشکار را نخورده و از تهران خارج نشدند. نرفتند تا در پنجشنبه ۱۸ تيرماه، باشکوه ترين سالگرد واقعه خونين حمله لباس شخصی ها به کوی دانشگاه را با حضور خود در خيابان های نزديک به ميدان انقلاب تهران گرامی بدارند. ياد ۱۸ تير که می رفت در روزمرگی و دلزدگی عمومی ايرانيان به دست فراموشی سپرده شود، مثل يک خون تازه از رگ های شهر جوشيد و به شکل مشت های گره کرده برابر ظلم و استبداد قد علم کرد.
عصر پنجشنبه کنترل بسياری از نقاط پايتخت از دست نيروهای سرکوبگر تا دندان مسلح خارج شد و مردم موفق شدند يک پيروزی تاريخی را در دفتر جنبش جديد خود ثبت کنند. صحنه هايی که در اين روز خلق شد، کم از آنچه در يک ماهه اخير رخ داده بود نداشت. هم باز خيل موتورسواران چماق دار و لباس شخصی های مسلح وحشيگری را به اوج رساندند و هم مردم، مردم و باز هم مردم بودند که حماسه آفريدند و زنان، نوجوانان و جوانان و حتی سالمندان با دست های خالی از شرف و حق مسلم خود دفاع کردند. پنجشنبه ۱۸ تير روزی بود که بعدها درباره اش به نسل های آينده خواهيم گفت: آن روز ما همه سلطان بوديم. خيابان ها پر بود از ما، ما مردم، که برابر گلوله های داغ و گرگ های قلاده بريده پا پس نکشيديم.

در خيابان جمالزاده يک گروه از موتورسواران به قصد ترساندن مردم، با چماق های بالا گرفته به سمت تجمع کنندگان هجوم آوردند. ولی وقتی با پايداری مردم (که مثل هميشه زنان در صف اول شان ايستاده بودند) مواجه شدند، از سر ناتوانی با سلاح کمری به سمت آن ها نشانه رفتند. يکی که روی موتور ايستاده بود و با کلت به سمت مردم نشانه می گرفت، با هو شديد مواجه و خوب خجالت زده شد. نه، ديگر حتی گلوله هم بر اين قهرمان ها کار گر نيست.
در چهار راه ولی عصر، گروه زيادی از مردم زير سقف يک ايستگاه اتوبوس بی.آر.تی جمع شده بودند. بين شان جوان کم ديده می شد؛ اغلب زن بودند و بچه و پيرمرد و پيرزن. نه شعار می دادند و نه حتی تحرک کوچکی. چه اتفاقی افتاد و چرا فرمانده گروهی از چماقدارها دستور داد به سمت اين زنان و بچه های بی دفاع حمله کنند؟ انگار که به يک گروه خطرناک رسيده باشند، اول با چماق به جان شان افتادند و بعد وقتی ديدند بيرون آمدن آن زنان و پيرترها که زير دست و پا افتاده اند طول می کشد، داخل ايستگاه اسپری فلفل زدند. از آن صحنه ها بود که تا به چشم خود نبينی محال است باور کنی... در ايستگاه زن و بچه بود که گريه می کرد و بيرون می ريخت. همه اشک می ريختند و روی زمين می نشستند و چندتايی هم آنقدر حال شان بد بود که دراز کشيدند کف خيابان. ناله و نفرين بود که به آسمان می رفت. راستی آن اسرائيلی ها که می گويند در غزه جنايت ها کردند، اگر اين صحنه ها را ببينند چه می گويند؟!

از ميدان انقلاب تا اين چهار راه، نيروهای پليس حکم مترسک را داشتند. در عوض تن گروهی از لباس شخصی ها کاورهايی پوشانده بودند که پشت شان نام پليس نوشته شده بود؛ اسم بدنامی برای پليس و شرف لگد مال شده اش! اين گروه در خيابان آزادی، انقلاب و خيابان ها و کوچه های اطراف دانشگاه در جنگ و گريزی بی امان با جوانان، گاه غالب می شدند و گاه مغلوب. و اين پيروزی های کوچک، مثل نجات و بيرون کشيدن يکی از زير ضربات وحشيانه باتوم های آن درندگان، چه شيرين بود.
در انتهای بولوار کشاورز پيرمردی که آمده بود تا التماس کند و پسرکی را از زير لگدهای دو لباس شخصی بيرون بکشد، با حمله آن ها مواجه شد. دست پيرمرد را پيچاندند و انداختندش روی کاپوت ماشينی و زدند، دوتايی زدند... نه،‌ با زبان التماس نمی شود با اين درنده ها سخن گفت. ديگر تاب تماشا و عافيت طلبی نبود. مردم حمله کردند؛ ‌زن ها، دختران نوجوان، مردانی که به غيرت شان برخورده بود. آن وقت تماشايی بود فرار گرگ های زخم خورده ای که حالا فهميده ايم سخت از اتحاد ما می ترسند، از ما مردم می ترسند.


پيوند سالگرد ۱۸ تير با جنبش تازه مردم ايران، چنان کارزار پر شکستی برای دشمنان مردم ساخت که تا روزها (و اگر عمرشان قد بدهد تا سال ها) کابوس اين روز رهايشان نخواهد کرد...






















































۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه

دادگاه اروپا تحريم بانک ملی لندن را تاييد کرد

دادگاه اتحاديه اروپا دادخواست بانک ملی لندن برای آزادی اموال اين بانک را رد کرده است.
روز پنجشنبه، ۹ ژوئيه (۱۸ تير)، شعبه دوم بخش بدوی دادگاه اروپا، مرجع رسيدگی به اختلافات حقوقی در اتحاديه اروپا، دادخواست بانک ملی لندن برای صدور حکم آزاد کردن دارايی های مسدود شده بانک را ناموجه خواند و به اين ترتيب، تصميم کشورهای عضو اتحاديه اروپا در وضع تحريم عليه اين بانک را مورد تاييد قرار داد.
ارجاع شکايت بانک ملی لندن به دادگاه اروپا پس از رد دادخواست مشابهی در دادگاه عالی لندن در سال گذشته صورت گرفت که طی آن، وکلای بانک ملی لندن از اين دادگاه خواسته بود تصميم دولت بريتانيا در تحريم بانک را غيرقانونی اعلام کند.

قضات دادگاه عالی بريتانيا به عدم صلاحيت خود در رسيدگی و صدور رای در اين زمينه رای دادند و به بانک ملی لندن توصيه کردند که شکايت خود را در دادگاه اروپا، مرجع رسيدگی به شکايات عليه اقدامات مرتبط با اتحاديه اروپا، مطرح کند.
بانک ملی لندن در دادخواست خود به دادگاه اروپا استدلال کرده بود که به عنوان يک موسسه مستقل، نبايد مشمول تحريم های بين المللی عليه بانک ملی ايران، وابسته به دولت جمهوی اسلامی، شود.
در ماه ژوئن سال گذشته، اتحاديه اروپا بانک ملی ايران و تمامی زير مجموعه های آن را به دليل آنچه که حمايت مالی از فعاليت های هسته ای جمهوری اسلامی خواند مشمول تحريم هايی قرار داد.
تحريمهای بين المللیاين اقدام در راستای اجرای قطعنامه های مصوب شورای امنيت سازمان ملل متحد صورت گرفت که تحريم های بين المللی را عليه جمهوری اسلامی به دليل ادامه برخی فعاليت های هسته ای اين کشور وضعی کرده است.
وکيل بانک ملی لندن در جلسه دادگاه عالی بريتانيا گفته بود که هيچ مدرکی حاکی از حمايت موکل او از فعاليت های هسته ای وجود ندارد و نمی توان دارايی های اين بانک را صرفا به دليل تحريم بانک ملی ايران مسدود کرد.
دادگاه اروپا در رای روز پنجشنبه خود ضمن رد دادخواست بانک ملی لندن گفته است که تصميم به مسدود کردن دارايی های اين بانک را مورد تاييد قرار می دهد.
در رای دادگاه آمده است که "مسدود کردن دارايی های موسسات تحت مالکيت يا مديريت نهادهای مرتبط با فعاليت در زمينه تکثير جنگ افزارهای اتمی اقدامی ضروری و مناسب است تا به اين وسيله، کارآيی اقداماتی که در راستای محدوديت اين گونه فعاليت های صورت می گيرد افزايش يابد."
بانک ملی ايران در لندن با نام Bank Melli Plc (بانک ملی سهامی عام) و به عنوان يک شرکت مالی مستقل در بريتانيا به ثبت رسيده و کار خود را با در اختيار گرفتن دارايی های شعب بانک ملی ايران در لندن از ژانويه سال ۲۰۰۲ آغاز کرد.
اين بانک خود را از نظر عملياتی مستقل معرفی کرده اما گفته است که از زيرساخت ها و امکانات گسترده بانک ملی ايران برخوردار می شود.
بانک ملی لندن در سال ۲۰۰۶ شعبه ای را در هنگ کنگ تاسيس کرد.
تحريم های سازمان ملل و محدوديت هايی که بسياری از کشورهای غربی از دو سال پيش در مورد فعاليت موسسات مالی ايرانی و مرتبط با ايران به اجرا گذاشته اند، روابط مالی بين المللی اين کشور با مشکلات قابل توجه مواجه شده و هزينه معاملات تجاری با خارج را افزايش داده است.

تهدید تجمع‌کنندگان ۱۸ تیر به برخورد شدید

مقامات ایران معترضانی را که روز هجدهم تیر به خیابان بیایند، به «برخورد شدید» تهدید کردند.
فراخوانی که طی روزهای گذشته از طریق فیس بوک، پست الکترونیکی و سایت‌های اینترنتی منتشر شده، مردم را به «راهپیمایی سکوت» در روز ۱۸ تیر دعوت کرده‌است.
مرتضی تمدن، استاندار تهران می‌گوید: «اگر افراد معدودی بخواهند با گوش دادن به فراخوان شبکه‌های ضد انقلاب، تحرک ضد امنیتی داشته باشند زیر گام‌های مردم هوشیار ما له خواهند شد.»
وی به خبرگزاری فارس گفته‌است که هیچ گونه درخواست مجوزی برای این راهپیمایی ارائه نشده‌است.رئیس شورای تأمین استان تهران معتقد است: «دشمنان ملت از آرامش ایجاد شده پس از فتنه‌گری‌های بعد از انتخابات عصبانی هستند و تلاش دارند از طریق شبکه‌های بیگانه، ضد انقلاب و بدنام به آرامش موجود لطمه بزنند.»

اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده کل نیروی انتظامی ایران نیز با اعلام اینکه هیچ مجوزی برای راهپمایی ۱۸ تیر صادر نشده، گفت: «فکر هم نمی‌کنم راهپیمایی در این روز برگزار شود.»
وی در عین حال اضافه کرده‌است که با افرادی که در این روز اقدام به تجمع یا راهپیمایی کنند «به شدت» برخورد خواهد شد.
هجدهم تیرماه، سالگرد حمله نیروی انتظامی و لباس شخصی‌ها به کوی دانشگاه تهران واقع در امیرآباد شمالی است. در پی تحصن اعتراض‌آمیز دانشجویان کوی دانشگاه تهران در اعتراض به توقیف روزنامه سلام، با ورود نیروی انتظامی به این کوی، این تحصن به خشونت کشیده شد.

ویدیو سخنرانی محسن مخملباف در پارلمان اروپا 17 تیر 88

محسن مخملباف فیلمساز سرشناس ایرانی به دعوت پارلمان اروپا در نشست نمایندگان کشورهای مختلف اروپایی حضور یافت و در باره آخرین تحولات ایران با آنها گفتگو کرد.
این جلسه در تارخ چهارشنبه 8 جولای 17 تیر و یکروز زودتر از از جلسه پارلمان اروپا تشکیل شده بود.

http://www.youtube.com/watch?v=d1Af6yTJ-Kc

http://www.youtube.com/watch?v=6tY5tH7Rga4

بيانيه شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت در دهمين سالروز کوی دانشگاه

به نام خدايی که انسان را آزاد آفريد
همه جا سايه وحشتهمه جا چکمه قدرتگلوی هر قناری رابريدند از سر نفرت
امسال در شرايطی دهمين سالگرد فاجعه کوی دانشگاه فرا می رسد که درکوی دانشگاه تهران امسال در روزهای ۲۴ و ۲۵ خرداد فجايعی به مراتب بزرگتر خلق شد و در سراسر کشور در يک ماه اخير حماسه ها وفجايعی به مراتب بزرگتر از ۱۸ تير ۷۸ را شاهد بوده ايم. اين روزها سرزمين ما ديگر تنها سوگوار شهيدان عزت ابراهيم نژاد و اکبر محمدی نيست ؛ چرا که داغدار نام های بسياری چون ندا آقاسلطان ،کيانوش آسا ، مصطفی غنيان ، ناصر اميرنژاد و ... شده ايم که در خرداد و تير ۸۸ خون پاکشان بر سنگفرش خيابانهای شهرمان جاری شده است.

در ماهی که گذشت شاهد برگزاری سوگواره انتخابات رياست جمهوری دهم و بی توجهی کامل به آرای مردم همراه با سرکوب شديد اعتراضات آرام، مدنی و مسالمت آميز جنبش سبز ملت ايران بوديم تا آخرين گامهای پروژه تدفين جمهوريت نظام تکميل شده و انتخابات و رای مردم در ساختار سياسی ايران کاملا بلاموضوع شود.با اين حال مقاومت تمام عيار مردمی در برابر اين کودتای نرم انتخاباتی خواب آشفته کودتاچيان را بر هم زد تا الله اکبرهای شبانه مردم کابوس هر شب آنها شود و دريابند که اگرچه در ظاهر حرف خود را بر کرسی نشانده اند، اما آتشی در زير خاکستر نهان شده که سرانجام روزی سربلند خواهد کرد.دفتر تحکيم وحدت با اعلام حمايت از آقايان ميرحسين موسوی و مهدی کروبی رهبران جنبش سبز ملت ايران از حاکمان می خواهد که اگرچه بسيار ديرهنگام اما تا زمانی که هنوز فرصت ها به طور کامل از دست نرفته به خواست مردم گردن نهاده و با ابطال انتخابات و برگزاری دوباره آن ، راه را برای اصلاح مسالمت آميز امور باز کنند.همچنين اعتراض شديد خود را به بازداشت گسترده دانشجويان و فعالان سياسی که اخبار نگران کننده ای از وضعيت نگهداری آنها و تلاش برای اخذ اعترافات ساختگی از آنها به گوش می رسد، اعلام می کنيم و خواهان آزادی هرچه سريعتر اين افراد هستيم.الملک يبقی مع الکفر و لايبقی مع الظلمحکومت با کفر می ماند اما با ظلم هرگز!

اتحاديه انجمن های اسلامی دانشجويان دانشگاههای سراسر کشوردفتر تحکيم وحدت
۱۸ تير ۱۳۸۸

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

سخنان محسن مخملباف در پارلمان اروپا در روز ۱۷ تير

محسن مخملباف، فيلمساز سرشناس ايرانی بدعوت پارلمان اروپا در نشست نمايندگان کشورهای مختلف اروپائی حضور يافت و در باره آخرين تحولات ايران باآنها گفت وگو کرد.در اين جلسه که روز چهارشنبه ۸ جولای – ۱۷ تير- يک روز زودتر از جلسه عمومی پارلمان اروپا تشکيل شده بود، محسن مخملباف طی سخنانی از جمله گفت:" خامنه ای و احمدی نژاد مردم ايران رابه گروگان گرفته اند ."بعد از پايان سخنان مخملباف که با استقبال گرم نمايندگان کشورهای اروپائی روبرو شد، د رجلسه پرسش و پاسخی که دو ساعت طول کشيد در باره مسا ئل ايران بحث و گفت وگو صورت گرفت.به گزارش خبرنگار" خبرگزاری سبز ايران" نماينده جمهوری اسلامی که برای شرکت در اين جلسه دعوت شده بود، از شرکت د رجلسه خودداری کرد
بنا بر همين گزارش ، حاضران د رجلسه بدفعات از سخنان محسن مخمبلاف با زدن دست استقبال کردند. بسياری از آنها با خبرنگار" خبرگزاری سبز" گفتند که درانجام تقلب شگقت در انتخابات رياست جمهوری ترديدی نيست و بر ضرورت تحريم کودتا گران انتخاباتی توسط پارلمان اروپا تاکيد کردند.متن سخنان محسن مخملباف که د راختيار خبر گزاری سبز ايران قرارگرفته باين شرح است:
خانم ها و آقايان. نمايندگان محترم
من به عنوان يک ايرانی ، يک هنرمند و نماينده مردمی که به خاطر دمکراسی در ايران کشته می شوند در اين جا حضور دارم تا از شما بپرسم:
" اگر سرنشينان هواپيمايی توسط يک هواپيما ربا به گروگان گرفته شوند، آيا دولت های جهان هواپيما ربا را به رسميت می شناسند يا مسافران گروگان گرفته شده را؟ آيا ملت ها و دولت های جهان اعلام خواهند کرد که اين يک مسئله داخلی است بين مسافران و هواپيما ربا و يا آن که برای نجات مسافران اقدام خواهند کرد؟ما ملت ايران امروز توسط دولت احمدی نژاد و خامنه ای به گروگان گرفته شده ايم.و از شما ملت ها و دولت های جهان می خواهيم گروگانگيران ما را به رسميت نشناسيد."
احمدی نژاد تنها کودتايی عليه دمکراسی در ايران نيست. او در قدم بعدی صلح جهان را به مخاطره می اندازد. اگر امروز کشتار مردم ايران را بر او ببخشيد،فردا با کشتار مردم جهان توسط او چه خواهيد کرد؟
تصور نکنيد که جنبش مردم ايران با سرکوب ،کشتار، زندان وشکنجه به پايان رسيد.جنبش ما عليه دولت کودتا، ديگر بخشی از زندگی روزمره مردم ما شده است. شما خواهيد ديد که مردم ايران با مخالفت مدنی خود و با مبارزات غيرخشونت آميز خود اين دولت را در نهايت ساقط خواهند کرد.
شما می دانيد که: ده ها نفر را کشته اند.هزاران نفر را دستگير و شکنجه کرده اند.و خبرنگاران حتی خبرنگاران خارجی را دستگير کرده اند. رجال سياسی معترض به تقلب و ديکتاتوری را دستگير کرده اند، حتی به کارمندان محلی سفارتخانه ها که کارشان همان است که کارمندان سفارت خانه های جمهوری اسلامی رحم نکرده و آن ها را دستگير کرده اند.هر کس با يک راديو و يا تلويزيون، يا نماينده يک رسانه غيردولتی مصاحبه کند در خطر است. مردم ايران حق دارند به جهان نگاه کنند و کسانی را که با اين دولت کودتا همکاری می کنند و به تداومش ياری می رسانند دشمن خود بدانند. مردم ايران نبايد فدای نفت خود شوند که تا هست و تا نياز به مصرف آن در جهان هست، دولت های ديگر به خود حق می دهند با کليددارش مذاکره و معامله کنند.
خشمی که نسل گذشته ايرانيان از آمريکا و بريتانيا داشت به خاطر کودتای ۲۸ مرداد و همکاری با دولت کودتايی بود. اين خشم بيش از نيم قرن مانع از آن شد که ايرانيان با غرب دوست باشند، و به حکومت عوام فريب ايران فرصت داد با استفاده از همين خشم بر آنان حکومت کنند و جهان متمدن را هم از يک متحد با فرهنگ محروم کرد.
کاری نکنيم که باز هم نسل های آينده ايرانيان به همين چشم به اروپا نگاه کنند. به مردم ايران پيام برسانيد که جهان امروز جهانی انسانی است که همه مردم جهان از درد هم باخبرند و هيچ عاملی نمی تواند آن ها را نسبت به درد همديگر بی اعتنا کند.
مردم ايران خود تکليف کودتاگران را روشن خواهند کرد، از دولت های اروپائی توقع اسلحه و کمک های مادی ندارند اما اين انتظار که دولت کودتارا دوست و شريک خود ندانند به نظر نمی رسد چندان انتظار غيرمعمولی باشد.
مردم ايران يک بند سبز به مچ خود بستند و يک شعار هم بيشتر نداشتند رای ما را اعلام کنيد نه رای خودتان را. و به همين اتهام الان زير شکنچه و در زندانند. آيا شما آسوده و ساکت خواهيد ماند تا با پول حاصل از فروش نفت باز هم دولت احمدی نژاد مردم ايران را شکنجه کند و برای تمام منطقه تروريست پرورش دهد و ديگران را با موشک تهديد کند.
سخنم را با خلاصه ای از آن چه آقای موسوی در بيانيه های خود منتشر کرده اند ادامه می دهم.: "اعلام نتيجه انتخابات ايران بهت آور است. مردمی که رای داده اند خود می دانند که به احمدی نژاد رای نداده اند. مردم ايران آگاهند و در برابر کسانی که با تقلب روی کار بيايند تمکين نخواهند کرد. آنها ابتدا با استفاده بی حساب از امکانات دولتی برای تبليغ احمدی نژاد کوشيدند. سپس با تقلب گسترده رای مردم را وارونه نشان دادند. بعد با باتوم و شوک الکتريکی به جان اعضای ستاد اين جانب افتادند. بعد به جای اجازه راه پيمائی قانونی به مردمی که احمدی نژاد را رئيس جمهور مشروع نمی دانستند ،فضای کشور را نظامی کردند و با حالتی کودتاگونه ،با تيراندازی در خيابان ها به صورتی دلخراش گروهی از مردم را کشتند، هزاران نفر را زخمی، دستگير و شکنجه کردند و حتی نام و نشان شهيدان، مجروحان و بازداشت شدگان را به خانواده های آن ها اطلاع ندادند. تمامی رسانه هايی که از طريق آنان ارتباط اين جانب با جامعه برقرار می شد را مسدود کردند و حتی اگر کسی به نشانه اعتراض پارچه سبزی به دست خود بست را مورد ضرب و شتم قرار دادند. آن ها از من خواستند از حق شخصی خود بگذرم. مسئله انتخابات، مسئله شخصی من نيست و من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پايمال شده مردم ، معامله يا مصالحه کنم. آن چه اتفاق افتاده است فراتر از تحميل يک دولت ناخواسته به ملت، که تحميل نوع جديدی از زندگی سياسی بر کشور ايران است. به طور خلاصه وضعيت امروز ايران اين است:رای های دزديده شده، دولتی بی مشروعيت سياسی، مردمی مورد ستم و اهانت قرار گرفته، جوانانی زخمی و دستگير و شکنجه شده،خون هايی به زمين ريخته شده، قلم هايی شکسته،روزنامه هايی بستهو فضای امنيتی و کودتاگونه و بی اعتمادی تلخ و گسترده مردم."
ما اعلام می کنيم که:
۱- اکثريت جامعه ايران که اين جانب ميرحسين موسوی نيز يکی از آنان هستم مشروعيت سياسی دولت ايران را نمی پذيريم. و از مردم جهان می خواهيم که همراه مردم ايران دولت غير مشروع احمدی نژاد را به رسميت نشناسند.
۲- ما خواستار جلوگيری از برخوردهای نظامی و امنيتی دولت غير مشروع ايران هستيم. و ازملت ها و دولت های آزاد و سازمان های سياسی و مدافعان حقوق بشر در جهان می خواهيم تا با حمايت از مردم ايران مانع از ادامه کشتار، دستگيری و شکنجه مردمی شوند که به خاطر رای دادن برای تعيين سرنوشت خويش سرکوب می شوند

کتاب شخصیت های زمان ظهور

در تصویر زیر با هم می بینیم که چطور جوانان ساده این مردم را با احادیث جعلی و روایات دروغ شستشوی مغزی می کنند. وقتی جوانی فهمید که اين نماینده امام زمان است آیا برای پیروزی نماینده امام در آرا دستکاری نمی کند؟





نام کتاب ” شخصیت های زمان ظهور” است . این کتاب در حجم بالا در کتابخانه های مساجد و پایگاههای بسیچ موجود است. و فقط منحصر به این یک مورد نیست . کتاب های دیگری نیز در اختیار ما هست که آقای خامنه ای را به سید خراسانی تشبیه می کنند و اینها همه از سوی شاگردان موسسه مصباح یزدی تهیه میشوند.

آلودگی سبز


نیک آهنگ کوثر

خرمگس هم هاله نور را دید

۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

شبکه پیامک به طور ناگهانی قطع شد

شبکه پیام کوتاه روی تلفن همراه، دوشنبه عصر باردیگر به‌طور ناگهانی قطع شد.
خدمات پیام کوتاه (اس.ام.اس) از چهارشنبه هفته گذشته در تهران و از یک هفته پیش از آن در شهرستان‌ها وصل شده بود.
خبرگزاری دولتی ایرنا به نقل از مقامی که نخواسته نامش فاش شود، علت قطعی شدن ناگهانی خدمات پیام کوتاه را «احتمالا اشکالات فنی» اعلام کرد.
اين مقام آگاه در وزارت ارتباطات گفته است که کارشناسان این وزارتخانه در حال رفع اشکال پيش آمده هستند و ممکن است کار آن تا چند روز طول بکشد.
مسئولان شرکت مخابرات و نهادهای دیگری که احتمالا در تصمیم‌گیری قطع سرویس پیامک دخالت داشته‌اند، درباره علت قطع شدن این شبکه برای دوبار در مدت کم‌تر از یک ماه به مشترکان توضیحی ندادند.
قطع دوباره شبکه پیامک در آستانه سالروز 18 تیر، گمانه‌هایی از ارتباط آن با گسترش دامنه اعتراضات مردمی ایجاد کرده است.
براساس اصل 25 قانون اساسی، بازرسی و نرساندن نامه‌ها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلكس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حكم قانون.
هفته گذشته کارشناسان مخابرات اعلام کردند اپراتورهای تلفن همراه تنها درمدت 16 روز قطعی پیامک، حدود 14 میلیارد تومان زیان دیده‌اند.
با توجه به جو امنیتی حاکم بنظر میرسد قطع مجدد سرویس پیام کوتاه به منظور جلوگیری از اطلاع رسانی راهپیمایی 18 تیر میباشد

تجمع خانواده بازداشت شدگان مقابل زندان اوین


تهران - 15 تیرماه - سال 88

مهدی کروبی، سیدمحمد خاتمی و میرحسین موسوی روز دوشنبه با یکدیگر ملاقات کردند

به گزارش قلم نیوز
قلم - مهدی کروبی، سیدمحمد خاتمی و میرحسین موسوی روز دوشنبه با یکدیگر ملاقات کردند و درباره مسایل سیاسی روز تبادل نظر کردند.
به گزارش قلم نیوز، در این ملاقات در مورد مسایل سیاسی روز کشور به ویژه پی‌آمدهای انتخابات و اعتراضات مردم صحبت شد.
در این جلسه به شدت از حمله به مردم بی‌گناه و حمله به خوابگاه ها و منازل مردم انتقاد شد و نمونه‌های بسیار تکان‌دهنده‌ای از وحشی‌گری‌های لباس‌شخصی‌ها که با حمایت قوای امنیتی صورت گرفته، ذکر شد و با اشاره به شهادت هموطنانی که تنها جرمشان اعتراض به تقلبات انتخاباتی بوده، گفته شد که مردم حرکت های مسالمت جویانه‌ای داشته اند و یک راهپیمایی چند میلیونی خودجوش را با آرامش و نظمی فوق‌العاده اداره کردند که با اندک تدبیر و اعتنا به حق آنها و بیزاری جستن از دروغ و بی‌احترامی به مردم امکان داشت جریان امور به یک بحرانی ملی تبدیل نشود.
در این جلسه با اشاره به سخنان تأسف‌بار خطیبی از منبر نماز جمعه که اقدامی خلاف قانون و خلاف شرع و ضدبشری چون اعتراف‌گیری را تأیید کرده بود، گفته شد که این نوع رفتارهایی است که اعراب جاهلی با عمار یاسرها داشته اند و جای تعجب است خطیبی که خود باید حافظ ارزش های اسلامی باشد به این رفتار اذعان و افتخار نماید.
کروبی، خاتمی و موسوی با تأکید بر ضرورت پایان یافتن فضای فوق امنیتی موجود، ادامه این وضع را تنها به سود افراطی شدن حرکت های سیاسی دانستند و گفتند: باید بلافاصله موج بی‌حاصل دستگیری ها خاتمه یابد و کسانی که پیش از این بدون ارتکاب کمترین گناهی محبوس شده اند، آزاد شوند و نیروهای نظامی و امنیتی به پایگاه های خود بازگردند.
در پایان این جلسه دکتر علیرضا بهشتی، دکتر مقدم، مهندس الویری و دکتر امینی به عنوان نمایندگان موسوی و کروبی برای پیگیری امور مربوط به دستگیرشدگان و خانواده شهدا و آسیب‌دیدگان تعیین شدند.

۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

ليست كشورهايي كه به احمدي‌نژاد تبريك گفتند

روساي جمهور، سران و رهبران كشورهاي مختلف جهان در پيام‌هاي كتبي و گفتگوهاي تلفني جداگانه پيروزي مجدد احمدي‌نژاد در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري را به ملت ايران و جامعه بشري تبريك گفتند.به گزارش خبرگزاري فارس، رئيس‌جمهور روسيه، رئيس‌جمهور سودان و رئيس دوره‌اي سازمان كنفرانس‌ اسلامي، رئيس‌جمهور خلق چين، رئيس‌مجمع عمومي سازمان ملل متحد، دبيركل حزب‌الله لبنان، رئيس‌جمهور لبنان، امير كويت، اميرقطر، پادشاه عمان، رئيس‌جمهور الجزاير، رئيس‌جمهور بلاروس، پادشاه بحرين، رئيس‌جمهور ارمنستان، نخست‌وزير مالزي، رئيس‌جمهور سريلانكا، دبيركل سازمان كنفرانس اسلامي، رئيس‌جمهور نيكاراگوئه، رئيس‌جمهور افغانستان، نخست‌وزير كامبوج، دبيركل سازمان كنفرانس اسلامي، رئيس‌جمهور تركيه، رئيس‌جمهور پاكستان، نخست‌وزير تركيه، رئيس‌جمهور قزاقستان، نخست‌وزير هند، رئيس‌جمهور ونزوئلا، رئيس‌جمهور آذربايجان، دبيركل اتحاديه عرب، رئيس‌جمهور كوبا، رئيس‌جمهور سوريه، رئيس‌جمهور اكوادور، رئيس‌جمهور تركمنستان، رئيس‌جمهور عراق، رئيس‌جمهور يمن، رهبر ليبي، رئيس‌جمهور تونس، رئيس‌پارلمان كره شمالي، رئيس‌جمهور كومور، نخست‌وزير كنيا، نخست‌وزير بحرين، وليعهد بحرين، نخست‌وزير لبنان، رئيس مجلس لبنان، وليعهد كويت، اسقف اعظم ارامنه جهان از جمله روساي جمهور و سران كشورها و روساي نهادهاي بين‌الملللي هستند كه انتخاب مجدد محمود احمدي‌نژاد در انتخابات رياست جمهوري را تبريك گفته‌اند

پدر داماد احمدی ‌نژاد: ديگر فرزندی به نام مهدی ندارم

نقل از روزنامه اعتماد ملی
بيش از يك ماه مانده به انتخابات رياست‌جمهوري، احمد خورشيدي آزاد، دبير كل جمعيت خدمتگزاران انقلاب‌اسلامي و پدر مهدي خورشيدي (داماد احمدي‌نژاد) در گفت‌وگويي با روزنامه اعتمادملي به انتقاد از آنچه پس از انتخابات 84 رخ داد پرداخت و به صراحت اعلام كرد كه در دهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري به محسن رضايي راي خواهد داد. يك روز پس از انتشار اين مصاحبه، مهدي خورشيدي در گفت‌وگويي با خبرگزاري فارس ادعاهاي پدر خود را ناشي از تحريك ديگران عنوان كرد و گفت: اينكه برخي‌ها بخواهند از شكاف‌هاي كاذب به‌وجود آمده در مجموعه نزديكان دولت استفاده ابزاري كنند، كاري غرض‌ورزانه است. احمد خورشيدي در آن زمان ترجيح داد كه پاسخي به ادعاهاي پسرش ندهد اما اكنون و پس از گذشت 22 روز از برگزاري انتخابات با ارسال جوابيه‌اي به روزنامه اعتماد ملي در خصوص اظهارات خود و پسرش توضيحاتي را ارائه كرد.
پدر داماد احمدي‌نژاد در اين جوابيه آورده است: بنده در جريان انتخابات دهمين دوره رياست‌جمهوري طي مصاحبه‌اي كه خبرنگار محترم روزنامه اعتمادملي انجام داد به عنوان يك شهروند اعلام داشتم كه به آقاي احمدي‌نژاد راي نخواهم داد اما متاسفانه روز بعد در همين نشريه از قول فرزندم مهدي خورشيدي كه داماد احمدي‌نژاد است اعلام شد كه «اظهارات پدرم، اظهار نظرهاي شخصي است و با تحريك ديگران انجام شده است». اما بنده مدت يك ماه صبر كردم تا حواشي انتخاباتي تمام شود و هم‌اكنون وظيفه خود مي‌دانم مطالبي را اعلام كنم:1 - اين اولين بار نيست كه آقايان از هر وسيله‌اي عليه منتقدان خود سوءاستفاده مي‌كنند و در طول چهار سال گذشته انواع و اقسام ترور شخصيت عليه شخص حقير انجام گرفته كه اگر اينگونه حركات تكرار شود، با سند و مدرك به اطلاع مردم نجيب خواهم رساند تا بدانند با يك جانباز و مجروحي كه زير اكسيژن زنده مانده، اين حضرات چه مي‌كنند.
2 - بنده از فرزندم مهدي خورشيدي آزاد اعلام برائت مي‌نمايم و فرزندي به نام مهدي ندارم. 3- از آقاي احمدي‌نژاد حقيقتا متشكرم كه فرزندي با ادب و متدين تحويل ايشان دادم اما كسي را تحويل من داد كه از هيچ اتهامي حتي عليه پدرش خودداري نمي‌نمايد و اين اقدام خيلي سخت و دردآور را انجام دادم تا فرزندان اين آب و خاك بدانند اسلام براي والدين احترام زيادي قائل است و اگر كسي آق والدين شد بايد به خدا پناه ببرد.
4 - به كساني كه از آبروريزي مردم لذت مي‌برند توصيه مي‌كنم دست از شيطنت بردارند. شما كه نمي‌دانيد شهيد دادن و دردمند بودن و تير و تركش خوردن يعني چه و روي خوان سفره‌اي نشسته‌ايد كه حاصل خون‌هاي ما و برادرانمان است. حداقل حرمت آنها را نگه داريد

برای روز پدر


مانند هر سال روز پدر فرا رسیده و فرزندان و همسران در تدارک برگزاری یک جشن کوچک خانوادگی برای پدران هستند، اما آیا امسال روز پدر برای همه یکسان است؟
برای آنانی که اکنون هفته هاست در سلول های انفرادی اند و دست شان از دنیای اطراف کوتاه و در آرزوی دیدن فرزندانشان؛
برای آنان فرزندانی که روزهاست در حسرت دیدار پدر چشم به در دوخته اند تا شاید بعد از هفته ها به خانه باز گردد؛
برای آن کودکان خردسالی که هر روز بهانه نبود پدر را می گیرد؛
برای آن پدرانی که هفته هاست در آرزوی دیدن روی فرزند دربندشان هر روز راهی اینطرف و آن طرف می شوند تا خبری از دلبندشان بگیرند؛
و برای آن همسرانی که روزهاست دل نگران مرد خانه شان هستند که چه اتفاقی ممکن است برای پدر فرزندانشان در سلول های تاریک اوین بیافتد؛
برای فرزندان سعید حجاریان که هر روز دل نگران حال پدر چشم انتظار هستند تا شاید خبری برسد، برای فرزندان میردامادی، امین زاده، رمضان زاده، تاج زاده، صفایی فراهانی، تاجرنیا، شیرکوند، طباطبایی، خدایاری، سلیمانی، رمضان پور، نبوی، عطریانفر، جواد امام، نوروزی، آقایی، خانجانی، ابطحی، سلطانی، زیدآبادی، مومنی، لیلاز، کامبیز نوروزی و بسیاری پدران دیگر که این روزها بی نام و بی گناه در بندند و تنها جرمشان آزادی خواهی و دمکراسی بوده است.
برای پدران و همسرانی که چشم هایشان به درها دوخته شده تا دلبندشان بازگردد، برای عباس کوشا، سعید نورمحمدی، حمزه غالبی، رضا همایی، زویا حسنی، سعیده کردی نژاد، امیر حسین رحیمی، مرتضی اوسطی، امیر حسین مهدوی، محمدرضا جلایی پور، سمیه توحیدلو، محمد قوچانی، عماد بهاور، عبدالرضا تاجیک، مهسا امرآبادی، ژیلا بنی یعقوب، بهمن احمدی و .... که به جرم تلاش برای رساندن ایران به فردای بهتر امروز از عمر عزیزشان هزینه می دهند.
هیچکدام از این یاران در بند فکر نمی کردند که شاید روز پدر امسال را بایستی با خاطرات فرزندان و همسران و پدرانشان بگذرانند و تنها فکر و ذکر و یادشان در این بود که ایرانی بسازند لایق ایرانی و همگی حتی به مخیله خود راه نمی دادند که تا روز 22 خرداد برای این کشور تلاش کنند و در روز پس از آن به اتهاماتی واهی و خیالپرداز گونه در محبس باشند.
همیشه برای همه دربندانی که جرمشان آزاد اندیشی است دعا کنیم: اللهُمَ فكِّ كُلِ أَسير
الهی آمین

نامه ‍دردناک دختر سعید حجاریان به آیت الله العظمی بیات زنجانی

بسم الله الرّحمن الرّحیم
با سلام و عرض تبریک به مناسبت ایام ولادت امام علی (علیه السلام)، مولای متقیان، پیشوای عدالت طلبان و آزادی خواهان و امام مظلومان و ستمدیدگان. این روزها دستهای استغاثه و التجاء به درگاه پروردگار عالم گشوده شده است و خلقی پریشان از نامهربانی ها شکوه به درگاه معبود می برند، که "و الی الله المشتکی". من نیز در هر نماز و دعایی پیکر بیمار و رنجور پدرم دکتر سیعد حجاریان را به یاد می آورم که پس از سوء قصد ده سال قبل همین سلامتی نسبی خود را مدیون دعای ملت شریف ایران است، و گویا میبینم که در سلول انفرادی به نماز نشسته است، او را که بواسطه اصابت گلوله اشقیا به مخچه و نخاعش یارای ایستاده نماز خواندن نیست، و میدانم که لکنتی غریب گریبانش را میگیرد آنگاه که می کوشد حروف را به درستی اداء کند. انگشتهای بی حسّ او توانایی برداشتن قرصهایش را ندارد، نمی‌دانم آیا کسی هست که داروها و قرصهای رنگارنگ اورا به موقع بدهد. او برای نوشیدن جرعه ای آب به کمک نیاز داشت، نمی دانم آیا می تواند پس از ساعتها بازجویی آبی بنوشد و گلویی تازه کند؟ مردم او را به نام سعید میشناسند ولی مادرش اورا عبّاس صدا میزند، بی‌اختیار به یاد جانباز کربلا، باب الحوائج، حضرت اباالفضل العباس می افتم. رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس گویا ولی شناسان رفتند ازاین ولایت بیش از دو هفته است که پدرم را بدون هیچ اتهامی بازداشت کرده اند. اصلا مگر این بدن مجروح و ناتوان می تواند جرمی مرتکب شود؟ همه میدانند که پدرم سالهاست در حاشیه دنیای سیاست قرار گرفته و برای سیاستمداران تنها نمادی معنوی به شمار میرود. پس چگونه میتواند تاثیری در تحولات داشته باشد تا جرمی از آن پدید آید؟ انگار از این بدن رنجور هم نمی گذرند. تا کنون نه اتهام ایشان به وی تفهیم شده و نه از داشتن حق قانونی وکیل برخوردار است. آنگونه که پزشک متخصص ایشان در بیانیه رسمی اعلام نموده اند جان سعید حجاریان در خطر است و ایشان نیاز به مراقبتهای فوری پزشکی داشته و بدون پرستاری خانواده در انجام امور شخصی و روزمره که لازمه فرائض دینی است با مشکلات جدی مواجه است و اینها همه در حالی است که ضارب پدرم آزادانه به ارعاب مردم مشغول است. ظاهرا مضروب باید

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

ادعای بی‌شرمانه فارس: ستادهای موسوی بر اساس شهوت شکل گرفته بودند

Text Colorبه نقل از پارلمان نیوز
پارلمان‌نیوز: خبرگزاری به ظاهر اصولگرای فارس در ادعایی شرمانه مدعی شد که ستاد میرحسین موسوی با آموزش دختران خبرنگار و دانشجو و بخصوص دختران دانشجوی دانشکده‌های هنر و معماری بر اساس جاذبه‌های شهوانی پسران را جذب ستادها می‌کردند.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، در ادامه داستان‌سرایی‌ها و خیالبافی‌های چند هفته اخیر رسانه‌هایی همچون فارس و جوان، خبرگزاری فارس امروز ظاهرا به افشای پشت پرده ستاد دختران نسل فیروزه‌ای پرداخت.
این خبرگزاری در بخشی از تحلیل بی‌شرمانه خود که «ظاهرا» در یک وبلاگ منتشر شده اما این خبرگزاری بدون ذکر این نکته که گاها در خبرهایی از این دست یادآور می‌شود که این تحلیل موضع فارس نیست، نوشت:
ستادهای سازمان مجاهدین و مشاركت كه فقر كادر و نیروی انسانی طراح در اطرافیان موسوی، كار سازماندهی را برعهده گرفته بودند، عناصر اصلی‌شان در انتخابات نهم در قالب ستادهای معین گرد هم آمده بودند، مطالعه و تحلیل بر روی مكانیزم رأی آوری دكتر احمدی‌نژاد در انتخابات سال 84 در مردمی كردن انتخابات و "تبلیغات چهره به چهره " و 3 سال مطالعه بر روی "انقلاب‌های مخملین " و همچنین مطالعه بر روی نحوه سازماندهی در "شبكه های گلدكوئست و شركت های هرمی " و همچنین نحوه سازماندهی در "سازمان منافقین " در ابتدای انقلاب باعث شده بود تا در طول این 3 سال، كار شناسایی و سازماندهی سرشاخه ها به آرامی بر 2 مبنا صورت بگیرد:
1 - تشكیل سازمان رأی و شناسایی سرشاخه ها بر مبنای جذب چهره به چهره و هر نفر یك ستاد
2 - سازماندهی بر اساس تیم سازی‌های كوچك و تشكیل تیم های مختلط با حضور دختران و پسران و استفاده از جاذبه شهوانی برای فعالیت و پایداری بیشتر تیم‌ها
با چنین نگاهی بود كه اولویت كاری در ستادها حول محور سازماندهی دختران فیروزه ای قرار گرفت. در وهله اول جذب دختران فعال در دانشگاهها و به‌خصوص دانشكده های هنر و معماری دانشگاه‌های تهران و همچنین خبرنگاران روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها در دستور كار قرار گرفت. این دختران پس از معرفی به ستاد مركزی و طی دوره ای خاص و پس از اطمینان خاطر به ستاد اصلی سازماندهی معرفی می شدند.
تیم‌های 3 تا 5 نفره مختلط نوعاً با حضور یك یا دو نفر از این دختران نوعاً جذاب شكل می گرفت. فضای صمیمی و آزاد حاكم بر ستاد مابین دختران و پسران و میزهای دایره ای كه در آن دختران و پسران با یكدیگر دست داده و ساعت‌ها به صحبت و.. می پرداختند، زمینه جذب خوبی از دید آنان بود.
تیم‌ها با سرشاخه‌های مشخص به میادین، خیابان‌ها و محله‌های مشخص با وسایل نقلیه در اختیار گذاشته شده، اعزام شده و در آنجا با بحث با مردم به یارگیری از میان همراهان می‌پرداختند. در حالی كه برای همه این دختران، تلفن‌های همراه ایرانسل خریداری شده و كارت ویزیت با نام مستعار تهیه شده بود، دختران تنها كارت‌های ویزیت خود را در اختیار جوانان همراه قرار می‌دادند.
هزینه برنامه های مداوم كوهپیمایی، سینما و هزینه های جانبی دیگر! در طول روز از سوی ستاد پرداخته می شد و به دختران گفته می شد هر فرد باید حداقل 10 پسر را جذب نماید. توصیه و تأكید بر جذب افراد از كارگر و جوان و... با اصطلاح "روابط عمومی بالا " تأكید مستمر ستاد است.
برای تمامی افرادی كه قصد عضویت در ستاد را داشتند، كارت عضویت عادی صادر شده و در صورت 4 بار حضور در برنامه‌های خیابانی و گزارش آن توسط سرتیم مربوطه، فرد كارت عضویت فعال دریافت نموده و مابین 50 تا 100 هزار تومان روزانه دریافت می‌كرد. هزینه‌های سرسام آور برای یك ستاد كه یكی از آقازاده‌های معروف آن را در حدود 800 میلیارد اعلام كرده بود. رشد در سلسله مراتب تا رسیدن به مرحله سرتیمی با گرفتن ستاره‌های مختلف ادامه می یافت.
تبدیل ستادها و خیابان‌ها به جشن پارتی‌های بی دردسر كه نمونه هایی از آن در طرح زنجیره انسانی از راه آهن تا تجریش دیده شد، محل مناسب و بدون دردسری برای دختران و پسران برای ارتباط گیری و... بود.
تبلیغ بسیار پرحجم و مداوم احتمال تقلب كه پس از مناظره احمدی‌نژاد با موسوی شدت گرفته بود و همچنین انتشار گسترده نظرسازی‌های ساختگی با اختلاف آراء 30 درصدی به‌صورت روزانه میان شبكه و ایجاد تنفر از حامیان احمدی‌نژاد و غرق شدن دختران و پسران در روابط عاطفی سنگین، گلخانه ای از اقلیتی را تشكیل می داد كه خود را اكثریت و سراسر ایران را همانند بالا شهر تهران می پنداشت و خود را مهیای هر كاری كرده بود.»
گفتنی است این تحلیل‌های بی‌شرمانه، ضداخلاقی و ضد اسلامی در حالی به طور مرتب از سوی رسانه‌های ‌مدعی اصولگرایی به راحتی منتشر می‌شود که مسئولان مربوطه سخت در حال سانسور مطالب روزنامه‌های اصلاح‌طلب و فیلتر کردن سایت‌های اصلاح‌طلب هستند.

تاریخ انتشار: ١٤ تير ١٣٨٨
ساعت: ١٣:١٧
کد خبر: ١٥٩١

میرحسین موسوی حزب تاسيس مي‌كند

این مطلب به نقل از روزنامه اعتماد ملی مورخه یکشنبه 14/04/1388 آمده است
گروه سياسي: ميرحسين موسوي حزب تاسيس مي‌كند. نخست‌وزير دوران دفاع مقدس كه در انتخابات رياست‌جمهوري دهم توانست آراي قابل‌توجهي را از مردم كسب كند، تصميم گرفته است كه براي ادامه فعاليت سياسي خود، يك حزب سياسي فراگير با تاثيرگذاري بر لايه‌هاي قدرت تاسيس كند. او در آخرين بيانيه خود خبر داد كه «گروهي از نخبگان بر سر آنند كه گردهم آيند و با تشكيل جمعيتي قانوني صيانت از حقوق مردم را پيگيري كنند... اينجانب نيز به اين جمع مي‌پيوندم.» به اين ترتيب ميرحسين موسوي در دومين گام سياسي خود، تصميم مي‌گيرد يك بار ديگر فعاليت حزبي خود را براي ارتباط ارگانيك با مردم و هواداران ميليوني خود آغاز كند. موسوي پس از انقلاب با تشكيل حزب «جمهوري اسلامي» به اين حزب حكومتي پيوست. حزبي كه لبه‌ تيز انتقادات خود را متوجه دولت بني‌صدر كرده بود و توانست بني‌صدر را از رياست‌جمهوري خلع كند. در آن مقطع آيت‌الله محمدحسيني بهشتي دبيركل اين حزب بود و محمدجواد باهنر، آيت‌الله خامنه‌اي مقام معظم رهبري، هاشمي‌رفسنجاني و ميرحسين موسوي از اعضاي موثر آن بودند. حزب جمهوري اسلامي البته روزهاي سخت و پرفرازونشيبي داشت. از يك سو بني‌صدر كه رئيس‌جمهور بود تلاش مي‌كرد تا تمام كارشكني‌ها را به گردن اين حزب و اعضاي رده بالاي آن كه عضو شوراي انقلاب بودند، بيندازد و از ديگر سو جريان ترور كه توسط گروهك مجاهدين خلق راه‌اندازي شده بود، سران حزب را هدف قرار داده بود. ميرحسين موسوي در آن مقطع نه‌تنها در حزب جمهوري اسلامي فعاليت مي‌كرد، بلكه سردبيري روزنامه جمهوري اسلامي، ارگان اين حزب را برعهده داشت. حزب جمهوري اولين حزب سياسي بود كه پس از استقرار جمهوري اسلامي ايران تشكيل شد. اگرچه چندسالي بعد چراغ اين حزب خاموش و فعاليت‌هاي آن فروكش كرد اما نيروهاي برآمده در انقلاب توانستند، پس از مدتي فعاليت‌هاي حزبي خود را ادامه دهند. عده‌اي از گروه‌هايي كه قبل از انقلاب فعاليت چريكي- نظامي داشتند در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي گردهم آمدن با اين حال به علت وقوع جنگ از يك سو، اتفاقات دهه 60 از ديگر سو فعاليت‌هاي سياسي-حزبي امكان فعاليت نداشتند. سازمان مجاهدين انقلاب نيز به علت اختلافات درون گروهي فعاليت‌هاي خود را تعطيل كردند. نه جامعه روحانيت مبارز فعاليت خاصي داشت، نه حزب جمهوري اسلامي تلاش مي‌كرد چراغي بيفروزد و نه حتي ديگران. سال 66 پس از آنكه اختلافات در جامعه روحانيت مبارز بر سر انتخابات مجلس افزايش يافت، گروهي از روحانيون مانند مهدي كروبي، سيدمحمد خاتمي و موسوي‌خوئيني‌ها محمدرضا توسلي و امام جماراني از مجمع روحانيون مبارز را راه‌اندازي كردند تا فعاليت سياسي خود را از اين طريق دنبال كنند. احزاب دولت‌ساختاري با اين حال با تشكيل دولت هاشمي‌رفسنجاني، او بر آن شد فعاليت‌هاي حزبي را ارتقا دهد. به همين دليل تلاش‌ها به اين سو منجر شد تا حزب كارگزاران سازندگي تشكيل و در آستانه مجلس پنجم اعلام وجود كند. كارگزاران يك حزب دولت ساخته بود. هم دبيركل آن و هم ديگر اعضاي حزب وابستگي‌هاي زيادي به دولت هاشمي‌رفسنجاني داشتند. اين اتفاق گويا رويه‌اي شد براي دولت‌هاي بعدي. چه آنكه در دولت سيدمحمد خاتمي حزب مشاركت متولد شد كه اغلب اعضاي آن در دولت سيدمحمد خاتمي نقش‌آفرين بودند. حتي در سال 84 نيز محمود احمدي‌نژاد تلاش كرد يك ستاد انتخاباتي به نام «رايحه‌خوش خدمت» را تا حد يك حزب سياسي ارتقا دهد و آن را يكي از اضلاع معادلات انتخاباتي بداند. اما از آنجايي اعضاي اين ستاد انتخاباتي، ريشه حزبي نداشتند، هيچ يك نتوانستند جايگاهي در بين سران جناح راست بيابند. اما در سال 84 يك اتفاق جديد در فرآيند حزبي ايران رخ داد. احزابي كه پس از شكست تاسيس شدند در سال 84 نه‌تنها مهدي كروبي اعلام كرد كه يك حزب سياسي راه‌اندازي مي‌كند، بلكه هاشمي‌رفسنجاني نيز سخن از تشكيل «جبهه اعتدال» به ميان آورد تا تمام كساني را كه در مرحله دوم انتخابات از او حمايت كرده بودند، شامل شود. اما به همان اندازه كه كروبي در جدايي از مجمع روحانيون مبارز و تشكيل حزب «اعتمادملي» جدي بود، هاشمي‌رفسنجاني در تشكيل «جبهه اعتدال» از خود سستي نشان داد. اينگونه بود كه تنها پس از چندماه از انتخابات رياست‌جمهوري، مهدي كروبي يك حزب راه‌اندازي كرد، مجوز روزنامه گرفت و فعاليت‌هاي را براي راه‌اندازي يك تلويزيون ماهواره‌اي به نام «صبا» آغاز كند. اطرافيان احمدي‌نژاد نيز تلاش داشتند كه يك حزب دولت ساخته راه‌اندازي كنند اما از جايي كه سران جناح راست مشروعيتي بر آنها قائل نبودند و آنها را عنصر تشكيلاتي نمي‌دانستند، دولت نهم نتوانست هيچ‌گاه، حزبي تاثيرگذار راه‌اندازي كند. به همين دليل سياست گريزان از احزاب موجود را اتخاذ كرد و تلاش نمود با دوري از احزاب موجود، فعاليت‌هاي خود را به پيش ببرد. بلافاصله دولت در انتخابات سوم شوراها و بعد از آن انتخابات مجلس هشتم پي‌برد نياز به افراد حزبي دارد تا بتواند از آنها در لابي‌هاي سياسي استفاده كند. به همين دليل تلاش دولت معطوف به آن شد كه كمي به سوي احزابي مانند موتلفه گردش كند و با وعده پست در كابينه از نيروهاي آنان در مجلس و احزاب بهره بگيرد. ميرحسين حزب تشكيل مي‌دهد در انتخابات رياست‌جمهوري 88 نيز اگرچه چهره‌هاي مطرحي مانند ميرحسين موسوي، مهدي كروبي و محسن رضايي پا به ميدان گذاشتند اما اين افراد هركدام جداگانه فعاليت‌هاي حزبي را در توشه خود داشتند و ضمن آن برخي از احزاب نيز تمايل نشان دادند كه از آنها حمايت كنند. وقايع انتخابات و حوادث پس از آن، نقطه عطفي بود كه باعث شد ميرحسين موسوي تصميم بگيرد، پاي مردمي كه به او راي داده‌اند بايستد و از آراي آنان دفاع كند. به همين منظور او تلاش خود را معطوف به تشكيل يك حزب سياسي مي‌كند كه از هم‌اكنون برخي مطالبات آن نيز مشخص است. حزب ميرحسين موسوي كه هنوز نامي براي آن مشخص نشده است، تصميم دارد در اين مرحله «اجراي اصول معطل‌مانده قانون اساسي» را در دستور كار خود قرار دهد. اگرچه ميرحسين موسوي تاكنون فقط وعده تشكيل حزب سياسي – مردمي خود را داده و هيچ‌گونه توضيحي درباره اعضاي آن نداده اما مي‌توان حدس زد كه چه كساني مي‌توانند به اين حزب بپيوندند. موسوي در طول مناظره‌هاي تبليغاتي خود بارها از حلقه‌اي نام برد كه اطراف او را گرفته و آنها نه‌تنها «پاك» هستند، بلكه افراد معتمدي هستند كه هيچ‌گونه مشكل مالي – سياسي نداشته‌اند. محمدرضا حسيني‌بهشتي، عليرضا حسيني‌بهشتي، بيژن نامدارزنگنه، ابوالفضل فاتح، قربان بهزاديان‌نژاد، علي عرب‌مازار از جمله كساني هستند كه در انتخابات رياست‌جمهوري دوره دهم گرد ميرحسين موسوي جمع شدند و حلقه اول ياران او را تشكيل دادند. با اين حال اگر حزب ميرحسين موسوي كه احتمالا با نماد سبزرنگ فعاليت خواهد كرد، تشكيل شود، منحصر به اين افراد نخواهد ماند. طبيعتا برخي از اعضاي احزاب ديگر ممكن است از حزب خود جدا شده و به حزب سبز ميرحسين موسوي جذب شوند. ممكن است حزب مشاركت و مجاهدين انقلاب كه در انتخابات اخير تمام‌قد از ميرحسين دفاع و حمايت كردند، برخي اعضاي خود را در حزب ميرحسين موسوي بيابند و آرام‌آرام فضاي سياسي كشور، تحولات جديدي را در حوزه احزاب مشاهده كند. بي‌شك حزب سبز موسوي، در كنار حزب اعتماد ملي كروبي به علت آنچه در انتخابات رياست‌جمهوري رخ داد، پيشاپيش ديگر احزاب و گروه‌هاي دوم‌خردادي قرار مي‌گيرند. ميرحسين موسوي اگر مي‌خواهد حزب تشكيل دهد، البته ناچار است يك بار ديگر پا به ساختمان وزارت كشور بگذارد. ساختماني كه از آن خاطره خوشي ندارد. اين اتفاق ممكن است تا قبل از پايان دولت نهم رخ دهد. چراكه اگر او رياست احمدي‌نژاد را بر دولت دهم مشروع نداند، براي رياست دولت نهم، مشروع مي‌داند و به همين دليل بعيد نيست كه حزب سبز او قبل از پايان دولت نهم مجوزش را دريافت و در قالب يك جمعيت اقتصادي – سياسي اعلام موجوديت كند. البته ممكن است ميرحسين موسوي و اطرافيان او ترجيح دهند كه جمعيت توحيد و تعاون را كه چندين سال است فعاليت مي‌كند، تا سطح يك حزب سياسي ارتقا دهند. به همين دليل بايد از هم‌اكنون منتظر فعاليت‌هاي اخير موسوي و هواداران او ماند. اگرچه فعاليت‌هاي آنها بي‌واكنش نيست. واكنش مخالفان ميرحسين البته در اين ميان مخالفان ميرحسين موسوي تلاش مي‌كنند كه او نتواند به اهداف خود برسد. روزنامه كيهان كه برخي از اعضاي آن عضو دولت محمود احمدي‌نژاد شدند و از رانت‌هاي دولتي برخوردار است، روز گذشته تاسيس حزب توسط ميرحسين موسوي را به «ستون پنجم» تعبير كرد كه قرار است از «آتش زير خاكستر» استفاده كند. حسين شريعتمداري مديرمسوول كيهان معتقد است كه موسوي به دنبال آن است كه از «آتش زير خاكستر و حفظ آن به عنوان يك دمل چركين و نيشتر نخورده براي آتش‌افروزي و فتنه‌انگيزي در آينده» استفاده كند. به همين دليل او بيانيه آخر موسوي را يك «پروژه ديكته شده از سوي آمريكايي‌ها» قلمداد كرده و هدف آن را «فرار از مجازات قطعي به جرم قتل انسان‌هاي بي‌گناه... و ايفاي نقش ستون پنجم آمريكا» دانسته و تاسيس حزب موسوي را نه‌تنها قانوني نمي‌داند و نمي‌خواند او مي‌گويد: «حزبي كه آقاي موسوي در بيانيه اخير خود از تلاش براي تاسيس آن خبر داده است، نمي‌تواند قانوني باشد زيرا اعضاي اصلي آن نظير ميرحسين موسوي و محمد خاتمي به ارتكاب جرائم متهم هستند.» سرمقاله‌نويس كيهان به همين دليل معتقد است كه ميرحسين حزب خود را «غيرقانوني» تشكيل داده است و چاره آن اين است كه «چشم فتنه را بايد كور كرد.» به‌اين ترتيب به نظر مي‌رسد فاز جديدي از برخورد با ميرحسين موسوي و اطرافيان او به بهانه تشكيل حزب خود به زودي آغاز مي‌شود و اين فرآيند معلوم نيست تا كي ادامه پيدا كند.